هوش مصنوعی (AI) همیشه امکانات فراوانی را برای دانشمندان مهیا کرده است. پیشبینی پسلرزهها، یکی از آن چالشهای بزرگی است که محققین با استفاده از این فناوری به سراغ آن رفتهاند.
داشتن اطلاعات بیشتر درباره آنچه که بعد از زلزله رخ میدهد یا به بیان سادهتر، پیشبینی پسلرزهها، برای کشورهایی که یک زلزله بزرگ را تجربه کردهاند، مسئله مرگ و زندگی است. پسلرزهها، اکثر اوقات میتوانند باعث مرگومیرها و زخمیهای بیشتر، خرابی ساختمانها و پیچیدهتر شدن عملیات امداد و نجات شوند.
پسلرزههای یک زلزله ویرانگر، اغلب میتوانند به اندازه خود زلزله اصلی، مهیب باشند. حالا، دانشمندان سیستمی را برای پیشبینی اینکه چنین پسلرزههایی در چه جاهایی میتوانند اتفاق بیافتد، توسعه دادهاند. این محققین، با استفاده از هوش مصنوعی به امکان پیشبینی پسلرزهها دست یافتهاند.
هوش مصنوعی به کمک پیشبینی پسلرزهها میآید
یک تیم تحقیقاتی از دانشگاه هاروارد، نوعی هوش مصنوعی را توسعه و آموزش دادهاند تا حجم عظیمی از دادههای بدست آمده از سنسورها را تجزیه و تحلیل کند و فناوری یادگیری عمیق (Deep Learning) را برای انجام پیشبینیهای دقیقتر به کار گیرد.
این محققین میگویند که سیستم جدید فعلا برای استفاده آماده نیست، اما در تشخیص پسلرزهها، از مدلهای پیشبینی کنونی قابل اعتمادتر است. این فناوری، در سالهای پیشرو میتواند تبدیل به یک بخش حیاتی از سیستمهایی شود که جهت پیشبینی پسلرزهها، مورد استفاده زلزله شناسان قرار میگیرند.
Brendan Meade، یکی از اعضای این تیم تحقیقاتی از دانشگاه هاروارد، میگوید: «سه چیز وجود دارد که شما میخواهید درباره زلزلهها بدانید: شما میخواهید بدانید که آنها چه زمانی اتفاق میافتند، آنها چقدر بزرگ هستند و قرار است کجا رخ بدهند. ما پیش از این، قوانین تجربی را برای پیشبینی اینکه آنها چه زمانی اتفاق خواهند افتاد و چه اندازه بزرگ خواهند بود، داشتیم و اکنون ما در حال کار بر روی ضلع سوم هستیم؛ یعنی اینکه آنها ممکن است کجا رخ بدهند.»
ایده استفاده از فناوری یادگیری عمیق برای این منظور، زمانی به ذهن Meade خطور کرده بود که او برای یک فرصت مطالعاتی در شرکت گوگل مشغول به کار بوده است. گوگل، شرکتی است که هوش مصنوعی را در بسیاری از زمینههای مختلف علوم و محاسبات به کار گرفته است.
هوش مصنوعی: یادگیری ماشین و یادگیری عمیق
یادگیری ماشین (Machine Learning)، تنها یک جنبه از هوش مصنوعی است و دقیقا همان چیزی است که از اسمش بر میآید: ماشینها، از مجموعهای از دادهها، یاد میگیرند؛ بنابراین آنها میتوانند از عهده مسائل جدیدی بربیایند که مشخصا برای مواجهه با آنها برنامهریزی نشدهاند.
یادگیری عمیق، نوعِ پیشرفتهتری از یادگیری ماشین است که از شبکههای عصبی (Neural Networks) برای تقلید از فرایندهای فکر کردن مغز بهره میگیرد. به عبارت سادهتر، یادگیری عمیق یعنی اینکه هوش مصنوعی در یک لحظه میتواند نتایج محتمل بیشتری را مشاهده کرده و نقشه پیچیدهتری از فاکتورها و ملاحظات دخیل را ارزیابی کند؛ شبیه به کاری که نورونها در مغز انجام میدهند.
این فناوری، برای کاربرد در مورد زلزلهها که شامل متغیرهای بسیار زیادی از جمله شدت لرزه، موقعیت صفحات تکتونیکی، نوع زمینی که در آن زلزله اتفاق میافتد و موارد دیگر هستند، بسیار عالی است. یادگیری عمیق، میتواند بطور بالقوه الگوهایی را نشان دهد که تحلیلگران انسانی هرگز قادر به تشخیص آنها نیستند.
تحقیق جدید: نتایج و آینده آن
Meade و همکاران او، برای استفاده از یادگیری عمیق در مورد پسلرزه ها، از دیتابیسی که شامل ۱۳۱ هزار جفت زلزله و پسلرزه ثبت شده در ۱۹۹ زلزله پیشین بوده است، بهره گرفتهاند. آنها، به موتور هوش مصنوعی اجازه دادند تا با آنالیز این دادهها، فعالیت بیش از ۳۰ هزار جفت مشابه را پیشبینی کرده و احتمال وقوع پسلرزهها را بر روی شبکهای از واحدهای ۵ کیلومتر مربعی نشان دهد.
نتایج حاصله، با مدل تغییر تنش شکست کولمب (Coulomb failure stress change model) که در حال حاضر مورد استفاده قرار میگیرد، مقایسه شدند. اگر عدد ۱ نمایانگر دقت کامل باشد، مدل کولمب، امتیاز ۰٫۵۸۳ و سیستم هوش مصنوعی جدید، امتیاز ۰٫۸۴۹ را کسب کردند.
Phoebe DeVries، یکی از محققین این پروژه از دانشگاه هاروارد، میگوید: «من در مورد قابلیت یادگیری ماشین برای مواجهه با این نوع مسائل، بسیار هیجانزده هستم. این، مسئله خیلی مهمی است. پیشبینی پسلرزه، به طور خاص، چالشی است که بسیار با یادگیری ماشین سازگار است؛ برای اینکه پدیدههای فیزیکی زیادی وجود دارند که رفتار پسلرزه را تحت تاثیر قرار میدهند و یادگیری ماشین در نشان دادن آن روابط، فوقالعاده خوب است.»
به گفته پژوهشگران این مطالعه، موضوع کلیدی در اینجا، اضافه کردن معیار تسلیم فون میزس (von Mises yield criterion) به الگوریتمهای هوش مصنوعی بود؛ معیاری که میتواند زمان شکست مصالح را تحت تنشهای اعمال شده پیشبینی کند. این معیار که قبلا در رشتههایی مانند متالوژی کاربرد داشت، پیش از این، در مدلسازی زلزلهها چندان مورد استفاده قرار نمیگرفت.
اما هنوز راه زیادی در پیش است؛ چرا که محققین پروژه مذکور میگویند که مدلهای هوش مصنوعی کنونی آنها، تنها برای یک نوع پسلرزه و خطوط شکست ساده، طراحی شدهاند؛ به عبارتی، سیستم جدید هنوز نمیتواند برای هر نوع زلزله ای که در اقصی نقاط جهان رخ میدهد، به کار برده شود. بهعلاوه، این سیستم در حال حاضر برای پیشبینی پسلرزههای مهلکی که میتوانند یک یا دو روز بعد از اولین زمین لرزه اتفاق بیافتند، بسیار کند است.
با اینحال، خبر خوب این است که شبکههای عصبی به کار رفته در این سیستم طوری طراحی شدهاند که به طور مستمر در حال بهتر شدن هستند؛ به این معنا که سیستم با داشتن دادهها و چرخههای یادگیری بیشتر، باید بهطور مداوم بهبود یابد.
DeVries میگوید: «من فکر میکنم که ما در واقع بخش کوچکی از آنچه را که در رابطه با پیشبینی پسلرزهها قابل انجام است، به نمایش گذاشتهایم… و این، واقعا هیجانانگیز است.»
سیستم هوش مصنوعی جدید مایکروسافت که با نام “drawing bot” خوانده میشود، قادر به نقاشی کردن از روی نوشتهها و اضافه کردن جزئیات مختلف به تصاویر است.
بازی پیکشنری را تصور کنید؛ جایی که شما باید براساس کارتهای موجود، عکسی را بکشید که آن را تشریح کند. انجام چنین کاری سخت نیست، اما مایکروسافت موفق به توسعه یک سیستم هوش مصنوعی جدید شده است که میتواند براساس توضیحات متنی نقاشی کند. فراتر از آن، این ربات جدید قادر به اضافه کردن جزئیاتی است که پیشتر وجود نداشتند.
به گفته مایکروسافت، «این فناوری که محققان آن را drawing bot صدا میزنند، قادر به خلق صحنههای معمولی همچون احشام در حال تغذیه و تصاویر غیرمعمول همچون یک اتوبوس دوطبقه شناور است. هر عکس شامل جزئیاتی میشود که در توضیحات نوشتهشده، غایب هستند که نشان میدهد این هوش مصنوعی حاوی یک تصور مصنوعی نیز است.»
Xiaodong He، یکی از محققان اصلی و مدیر تحقیق مرکز فناوری یادگیری عمیق مایکروسافت اضافه میکند: «این پرندهها ممکن است در دنیای واقعی وجود نداشته باشند؛ آنها تنها جنبهای از تصور کامپیوتر ما از پرندهها هستند.»
اگر سیستم هوش مصنوعی جدید مایکروسافت برای شما آشناست، به این خاطر است که سال گذشته، گوگل ربات مبتنی بر AI خود را با توانایی یادگرفتن نقاشی معرفی کرده بود. اما واضح است که تلاشهای مایکروسافت و تواناییهای ربات آن فراتر از یک نقاشی ساده خواهد بود.
در مورد کاربردهای عملی این فناوری، مایکروسافت معتقد است نقاشان و طراحان داخلی میتوانند از آن استفاده کنند و یا به عنوان ابزاری برای اصلاح عکسها با فرمان صوتی مورد استفاده قرار گیرد. شاید این همان برنامه طولانیمدت برای کورتانا است که Microsoft پیشتر در رابطه با آن صحبت کرده بود.
به تازگی محققین اپلیکیشنی برای تبدیل تصاویر سیاه و سفید به رنگی طراحی کردهاند که مبتنی بر هوش مصنوعی بوده و به طرز شگفتانگیزی دقیق عمل میکند.
تبدیل تصاویر سیاه و سفید به رنگی با دقت بالا
پیش از ورود دوربینهای جدید و عکسبرداری رنگی، صنعت عکاسی سیاه و سفید رونق فراوانی داشت. این بدین معناست که اگر به تصاویر قدیمی و سیاه و سفید نگاهی بیاندازیم، به این دلیل که درکی از محیطهای موجود در این عکسها نداشتهایم، تصور دنیای سرزنده و باطراوت آنها برای ما تقریبا غیرممکن خواهد بود. با این حال، با تلاش برخی محققین، اپلیکیشنی برای تبدیل تصاویر سیاه و سفید به رنگی طراحی شده که با تکیه بر هوش مصنوعی قدرتمند خود، دقت بالایی در خروجی آن دیده میشود.
البته امروزه راههای زیادی برای تبدیل تصاویر سیاه و سفید به رنگی وجود دارد اما روش ابداعی دانشمندان دانشگاه برکلی کالیفرنیا، کاملا هوشمندانهتر و موثرتر عمل خواهد کرد. این محققین، نرمافزاری را توسعه دادهاند که با استفاده از قدرت هوش مصنوعی قادر است تصاویر قدیمی و سیاه و سفید را به عکسهای رنگی و زنده تبدیل کند.
این پروژه در سال ۲۰۱۶ توسط ریچارد ژانگ (Richard Zhang) و تیم تحقیقاتیاش بنا نهاده شد. اما در ابتدا، اشکالاتی در نسخه دموی نرمافزار وجود داشت و در برخی موارد، اشتباهاتی در تبدیل تصاویر سیاه و سفید به رنگی از آن سر میزد. همین مساله نیز این گروه را بر آن داشت تا اپلیکیشنی کمکی برای پروژه خود طراحی کرده و اشکالات آن را برطرف کنند. در اپلیکیشن جدید، انسان به کمک هوش مصنوعی میآید تا با انتخاب بهترین رنگها، شاهد خروجی واقعیتری از کار باشیم.
این دخالت انسان همچنین میتواند در اعمال جلوههای هنری نیز به کار آید؛ بهعنوان مثال، میتوان با وارد کردن رنگهایی متفاوتتر نسبت به تصویر اصلی، تصویری جدید خلق کرد. هنوز زمان عرضه این نرمافزار به بازار مشخص نشده اما ژانگ و همکارانش اپلیکیشن خود را بر روی وبسایت GitHub قرار دادهاند تا علاقهمندان بتوانند به بررسی آن بپردازند.
احتمالا شما هم در فیلمها و سریالهای تلویزیونی پلیسی و اکشن دیدهاید که نیروهای پلیس با زوم کردن بر روی یک تصویر تار و بیکیفیت، رزولوشن را بالا میبرند و به لطف قدرت نرمافزاری ناشناخته، میتوانند چهرهی مجرم و یا دیگر مواردی که میتواند به حل پرونده کمک کند را تشخیص میدهند. حالا گوگل قصد دارد این قابلیت را برای کاربران عادی به ارمغان بیاورد تا دیگر این موضوع را تنها در فیلمها شاهد نباشیم.
طبق بیانیهای که بهطور رسمی از سوی تیم گوگل برین (Google Brain) منتشر شده است، آنها موفق به توسعهی سیستمی نرمافزاری شدهاند که با بهرهگیری از قابلیتهای هوش مصنوعی، میتواند رزولوشن تصاویر بدون کیفیت را بالا ببرد و آنها را اصطلاحا شفافتر کند. اما این قابلیت چگونه عمل خواهد کرد؟ به زبان ساده در فایلهای تصاویر بیکیفیت، رزولوشن کمتری وجود دارد و این به معنای آن است که جزییات کمتری از تصاویر ذخیره شده است و پیکسلهای کمتری در جریان نمایش تصاویر درگیر هستند. اما حالا به لطف شبکههای عصبی مبتنی بر هوش مصنوعی، این سیستم قادر است که با بررسی نمونههای دارای رزولوشن بالاتر، آن قسمتهای نامشخص در تصاویر بیکیفیت را حدس زده و تکمیل نماید.
این به سیستم موردنظر ما اجازه میدهد که تشخیص دهد تصویر کامل، به چه شکلی باید میبوده است. بنابراین با وجود اینکه نقاشی کردن و در واقع پر کردن قسمتهای خالی نمیتواند یک راه قابل اطمینان و یا بهترین راه برای افزایش کیفیت اینگونه تصاویر باشد، اما سیستم هوش مصنوعی گوگل قادر است بازسازی تصاویر را تا آنجایی که صورت یک شخص، یک شی و یا یک موقعیت مکانی در آن تصویر قابل تشخیص باشد، ادامه خواهد داد.
هوش مصنوعی گوگل میتواند در اختیار پلیس و مراکز علمی قرار بگیرد
در تصاویر زیر میتوانید چند نمونه از عکسهای بسیار بیکیفیت که تشخیص آنها غیرممکن به نظر میرسد و توسط سیستم هوش مصنوعی گوگل به یک نقطهی شفاف رسیدهاند را مشاهده کنید تا در عمل با قدرتهای فوقالعاده کاربردی این سیستم آشنا شوید:
گوگل بهطور عمومی تا همینجا به توضیحات دربارهی سیستم نرمافزاری جدید خود اکتفا کرده است، اما اگر شما عزیزان علاقه دارید که جزییات فنی بیشتری از آن را بدانید و یا با نحوهی عملکرد الگوریتمهای پیچیدهی این روش آشنا میشوید، میتوانید به مقالهی رسمی آن که بر روی پایگاه آنلاین کتابخانهی دانشگاه Cornell قرار دارد، مراجعه کنید.
همه ایلان ماسک (Elon Musk) را با شرکت فضایی اسپیسایکس (SpaceX) و شرکت خودروسازی تسلا (Tesla) میشناسند. حالا این مهندس توانمند در مصاحبهای که با خبرگزاری CNBC داشته، از نگرانیهای خود در مورد موقعیت شغلی انسان در آینده و نیاز همگان به وجود یک درآمد عمومی سخن گفته است.
در آینده، مردم به اندازه کافی برای انجام کارهای روزمره و پیچیده زمان دارند و باید به دنبال راهی برای ادغام کردن دنیای پیرامون خود با هوش مصنوعی باشند. نهایتا من فکر میکنم که به نوعی همزیسیتی میان انسان و هوش مصنوعی فوق پیشرفته نیاز است.
اینها بخشی از صحبتهای ماسک با CNBC News بود. علاوه بر این، وی از به خطر افتادن موقعیت شغلی انسان صحبت کرده، موضوعی که همواره نگرانیهای آن از زمان پیدایش هوش مصنوعی در ذهن طبقه کارگر وجود داشته است. پیش از این رباتها جایگاه بسیاری از افراد در کارخانهها را اشغال کرده و حتی مشاغل “خلاق” و “نوآور” جامعه را هم تهدید میکنند. پیشتر نمونه چنین چیزی را در برخی از شرکتهای رسانهای و استفاده از رباتها برای تولید محتوا، مشاهده کردهایم.
این شانس برای ما وجود دارد تا با ایجاد نوعی درآمد عمومی یا جهانی یا هر چیز مشابه آن، بتوانیم با این مشکل رو به رو شویم.
صرفنظر از اینکه آیا در آینده رباتها و سیستم اتوماسیون میتواند جایگاه کارگران در جامعه را اشغال کند یا نه، نتایج وجود یک درآمد جهانی میتواند فوقالعاده باشد. ایده اینکه تمام مردم دنیا بدون کار کردن بتوانند از منابع موجود به اندازه کافی استفاده کرده و از فقر و مشکلات دیگر رها شوند، بسیاری از مشکلات اقتصادی را حل نموده و هویت فرهنگی و انسانی مردم را زنده میکند. در دنیایی که درآمد تضمین شده برای تمامی افراد وجود داشته باشد، آنوقت اوغات فراغت مردم با کار کردن پر میشود.
اما افسوس که بسیاری از سرمایهداران دنیا با این موضوع مخالف بوده و صحبتهای ما را به یک رویا تبدیل میکنند. تهدید موقعیت شغلی انسان توسط رباتها و بیکار شدن، نتیجهای جز بحران اقتصادی نداشته و مردم برای گذران زندگی، به کمک دولتها وابسته خواهند شد. متخصصین دنیای رباتیک همچون ماوری شاناهان (Murray Shanahan) از مرکز MIT و ری کورزویل (Ray Kurzweil) از گوگل، معتقدند که سرعت بالای رشد تکنولوژی باعث پیشرفت هوش مصنوعی و پیشی گرفتن آن از ذهن انسان شده و یا حداقل در یک سطح با آن قرار میگیرد. کورزویل پیشبینی کرده که این اتفاق تا سال ۲۰۴۵ رخ خواهد داد، اگرچه بقیه دانشمندان با او موافق نیستند.
متخصصین رباتیک از منسوخ شدن موقعیت شغلی انسان تا سال ۲۰۴۵ خبر دادهاند.
حتی اگر از تاثیر منفی پیشرفت تکنولوژی بر فرهنگ انسانی بگذریم، بدون شک بسیاری از مشاغل آینده منسوخ خواهند شد. هر چند، ما میتوانیم از خود تکنولوژی برای ایجاد موقعیتها و شغلهای جدید استفاده کنیم. خصوصا اینکه ما در آمریکا خودمان را با کارمان تعریف میکنیم و اگر کاری موفق باشد، ثمره آن میتواند شکلدهنده هویت ما باشد.
پیشتر نیز نویسندههای مختلف از مشکلات ناشی از ماشینی شدن زندگی انسان سخن گفته بودند. در کتاب The Society of the Spectacle، نوشتهی ارنست دوبور (Guy DeBord)، این فیلسوف فرانسوی با انتقاد از دنیای مکانیزه آینده، به تناقض شغلی انسان و کنترل آن اشاره میکند. وی معتقد است پیش از اینکه رباتها و ماشینها بهرهوری را افزایش دهند، باید به فکر ایجاد مشاغل جدید باشیم. در ادامه، این نظریهپرداز فرانسوی به فرهنگ اشاره کرده و شغلهای جدید که جایگزین کارهای قدیمی و ماشینی شدهاند را معرف هویت انسانی ما میداند.
ایلان ماسک معتقد است که ایجاد یک درآمد عمومی و جهانی، امری اجتنابناپذیر بوده و میتواند این مشکل را حل کند. اما چه کسی میداند که در آینده چه کارهای عجیب و جدیدی در انتظار بشر خواهد بود؟ اگر ماسک درست بگوید، باز هم نظام سرمایهداری به سیستم سلطهگرانه خود ادامه خواهد داد.
پلتفرم «ذهن عمیق» گوگل هم اکنون قادر است خود را براساس اطلاعات ذخیره شده آموزش دهد، فکر کند، تصمیمگیری نماید و به راهحلهای جدید برسد. این همان مکانیزمی است که ذهن بشر قادر به انجام آن است.
پلتفرم «ذهن عمیق» گوگل (DeepMind) براساس سیستمی موسوم به رایانه عصبی تشخیصپذیر (DNC) کار میکند. این سامانه میتواند با استفاده از دیتاهای ذخیره شده رایانههای متعارف، آنها را با هوش مصنوعی و شبکه عصبی همگام سازد. الکساندر گراویس و گرگ وین از پژوهشگران پروژه دیپمایند میگویند: این مدل میتواند فعالیتی شبیه به شبکههای عصبی به منظور یادگیری داشته باشد و همچنین قادر است دیتاها را ذخیره کند.
همانند مغز انسان، شبکه عصبی تشخیصپذیر، مجموعه به هم تنیدهای از گرههای شبکهای (nodes) را به مورد استفاده قرار میدهد تا بتواند مراکز موردنیاز برای انجام یک عملیات را فعال کند. در این روش، هوش مصنوعی با بهینهسازی گرههای شبکهای قصد دارد تا سریعترین راهحل را پیدا کند. در طول زمان این سیستم میتواند با استفاده از دیتاهای موردنیاز به پاسخهای صحیحتر و بسیار کارآمدتر برسد.
توانمندی پلتفرم «ذهن عمیق» گوگل در تشخیص مناسبتهای احتمالی
تیم فعال در زمینه «ذهن عمیق» با ارائه دو مثال میخواهند توانمندیهای هوش مصنوعی خود را برای همه شفاف کنند؛
در مورد اول اطلاعات مناسبتهای فامیلی در یک شجرهنامه خانوادگی به رایانه عصبی تشخیصپذیر داده شد، این سیستم موفق شد تمامی ارتباطات فامیلی احتمالی موجود در این شجرهنامه را تشخیص دهد.
در مثال دوم نقشههای سیستم حمل و نقل زیرزمینی لندن به این سیستم داه شد و سیستم موفق شد تمامی مسیرهای احتمالی و انواع ارتباطات ممکن بین مسیرها را تشخیص دهد. با بهکارگیری این فناوری، سامانه فوق میتواند بهترین مسیر بین دو نقطه از متروی معروف لندن را بدون برنامهریزی قبلی بیابد.
بهجای استخراج یک راهحل از برنامهها و دیتاهای ورودی، این سیستم میتواند راهحلهای خود را با پردازش اطلاعات استخراج کند؛ راهحلهایی که قبلا به صورت دیتاهای ورودی در سیستم قرار نگرفته است و سیستم خود موفق به خلق آنها شده است.
این همان فرآیندی بود که براساس آن «دیپمایند» توانست قهرمان بازی «گو» را شکست دهد. در این بازی میلیونها حرکت بالقوه و بینهایت ترکیبهای مختلف به منظور برنده شدن در بازی وجود دارد. در واقع نام این کمپانی در سال ۲۰۱۶ پس از آنکه یک بازیکن حرفهای گو را برای اولین بار شکست داد بر سر زبانها افتاد.
DNC میتواند پیش قراول یک هوش مصنوعی برتر در دنیای فناوریهای پیشرفته باشد که قادر است همانند انسان فکر کند، یاد بگیرد و تصمیمگیری نماید.
شرکت «دیپمایند» تولید رایانه اندیشمند و تصمیمساز را به اتمام رسانده است؛ رایانهای که قادر است به مانند انسان فکر کرده و برای مشکلات مختلف راه حل پیدا کند.
پیدایش رایانه در صحنه زندگی بشر تحولات عمدهای را به وجود آورد، یکی از حوزههایی که ذهن بشر را از ابتدای معرفی توانمندیهای رایانه و نیز هوش مصنوعی به خود معطوف کرد رسیدن به فناوریهای کامپیوتری بود که بتواند عملکردی به مانند ذهن بشر یعنی قدرت فکر کردن داشته باشد. اما سوال بزرگ این است که آیا ظهور ماشینهای متفکر می تواند به شکل یک تهدید جدی برای بشر تبدیل شود؟
شرکت دیپمایند (DeepMind) یک کمپانی فعال در زمینه هوش مصنوعی یا AI میباشد که در سال ۲۰۱۴ توسط شرکت گوگل خریداری شد. این شرکت اخیرا موفقیت بسیار عظیمی را بهدست آورده است. این دستاورد بزرگ شامل تولید و توسعه رایانهای است که با رجعت به حافظه خود، میتواند فرآیند یادگیری را انجام داده و با استفاده از دانش بهدست آمده به سوالات مختلف پاسخ دهد. همچنین قادر است برای مشکلات مختلف راهحلهای منطقی و پیچیده ارائه دهد.
تفاوت رایانه اندیشمند با دیگر رایانهها در چیست؟
این دستاورد میتواند طلیعه دورانی جدید در پیشرفتهای انسانی در زمینه هوش مصنوعی باشد. در واقع چنین رایانهای قادر است تا خود به پاسخ صحیح دست پیدا کند؛ پاسخ درست و منطقی که قبلا به صورت داده وارد رایانه نشده است، بلکه رایانه خود به آنها میرسد.
«دیپمایند» مدل جدید هوش مصنوعی خود را «رایانه عصبی تشخیصپذیر» یا (DNC) نامگذاری کرده است. این رایانه را میتوان با اطلاعاتی نظیر شبکه راههای زیرزمینی لندن و یا شجرهنامههای خانوادگی تغذیه نمود و بعد از آن انتظار داشت تا با ایجاد ارتباطات هوشمندانه بین ساختارهای اطلاعاتی و دیتاهای ورودی، خود به خلق پاسخهای مناسب مبادرت ورزد؛ پاسخهایی که به صورت دیتا وارد رایانه نشده است.
بهطور مثال اگر اطلاعات یک شجرهنامه خانوادگی را در اختیار این رایانه اندیشمند قرار دهید و در ادامه از رایانه سوالات مختلف در خصوص مناسبتهای فامیلی افراد در داخل این شجرهنامه بپرسید این رایانه به تمامی سوالات شما پاسخ درست خواهد داد و خود قادر به تشخیص انواع روابط درون خانوادگی میباشد.
کارکرد این رایانه را میتوان براساس تقلید از فعالیت ذهن انسان و شبکههای عصبی مغز ارزیابی کرد. بر این اساس یک رایانه میتواند در زمان انجام محاسبات مختلف موفق به یادگیری و ایجاد ارتباط بین دیتاها شود و خود مبادت به فکر کردن و اتخاذ تصمیمات هوشمندانه گردد.
«دیپمایند» امیدوار است تا مدل DNC راه را برای دستاوردهای عظیم محاسباتی در آینده باز کند.
پروژه لون (Loon) یک پروژه تحقیق و توسعه است که توسط گوگل طراحی شده و هدف آن رساندن اینترنت به نقاط دوردست و محروم جهان است. این کار با استفاده از بالن اینترنت گوگل انجام خواهد شد که در ارتفاع ۲۰ کیلومتری از سطح زمین مستقر شده و اینترنت بیسیم با سرعتی در حد سرعت اینترنت نسل سوم را ارائه میدهد.
بالن اینترنت گوگل در قالب پروژه لون جهت اینترنترسانی به نقاط دوردست طراحی شده است.
زمانی که گوگل پروژه لون را معرفی کرد، بالنهای اینترنت این پروژه با استفاده از الگوریتمهای ایستایی میتوانستند تغییر ارتفاع داده و در مکان موردنظر خود مستقر شوند. با اینکه این کار بسیار هوشمندانه بود، اما محدودیتهایی نیز داشت. گوگل نمیتوانست خود را با تغییرات ناگهانی الگوهای هواشناسی که در ارتفاعات چند کیلومتری جو زمین اتفاق میافتادند، تطابق دهد؛ اما اکنون داستان فرق میکند.
تیم تحقیقاتی پروژه لون نشان دادند که بالن اینترنت گوگل از هوش مصنوعی (و به طور خاص، یادگیری ماشین) جهت تغییر رفتار بالن و استقرار در مکانی خاص به مدت طولانی استفاده میکند. در تستی که از بالن اینترنت گوگل در آسمان کشور پرو انجام گرفت، این بالن در لایه استراتوسفر زمین (ارتفاع ۱۶ تا ۳۰ کیلومتری سطح زمین) و در وزش باد بسیار شدید و وضعیت آب و هوایی بسیار نامناسب، با بهرهگیری از هوش مصنوعی به مدت ۹۸ روز در جای خود ثابت ماند.
براساس اخبار منتشر شده، این الگوریتم در حال حاضر از مقادیر زیادی دیتا جهت فراگیری الگوهای مختلف هواشناسی استفاده میکند. در یک مورد، بالن اینترنت گوگل موقتا بر روی اقیانوس آرام و در مسیر تندبادها معلق ماند. این بالن همچنین قدرت تقویت یادگیری را نیز دارد. به این صورت که پس از پیشبینی اینکه در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد، میتواند رفتار خود را بهبود بخشد. طبق شنیدهها، بالن اینترنت گوگل در طول ۱۴ هفتهای که در آسمان پرو معلق بود، بیش از ۲۰ هزار ترفند را جهت ماندن در مکان خود به کار بست و این رقم در طول یک روز به دهها مورد میرسید.
بالن اینترنت گوگل با استفاده از هوش مصنوعی نه تنها میتواند به مدت طولانی در مکان خود ثابت بماند، بلکه قادر است از هزینههای گوگل کاسته و پوشش اینترنت را نیز گستردهتر کند. گوگل دیگر مجبور نخواهد بود از تعداد زیادی بالن جهت اینترنترسانی به مکانی وسیع استفاده نماید. این یعنی اینکه این شرکت علاوه بر کاهش حجم ناوگان خود، مکانهای وسیعتری را نیز تحت پوشش اینترنت قرار خواهد داد. در هر صورت، این پروژه یک خبر خوب برای کسانی است که قصد دارند از این طریق به اینترنت دسترسی داشته باشند.
اکثر پردازندههای امروزی از آنهایی که در کامپیوترهای شخصی مورد استفاده قرار میگیرند تا پردازندهی گوشیهای هوشمند بیش از یک هسته دارند. اما هسته در پردازندهها به چه معنی است و تعداد هستههای بیشتر در یک پردازنده چه تاثیری در کارایی سیستم دارد؟
پردازنده ۲هستهای، ۴هستهای، ۶هستهای یا حتی پردازنده با هستههای بیشتر در بازار یافت میشوند. در بسیاری از کامپیوترها و حتی ابزارهای موبایل، تعداد هستههای بیشتر، به یک عامل مهم در فروش محصولات تبدیل شده است و کاربران ترجیح میدهند تا دستگاهی را تهیه کنند که به پردازنده با هستههای بیشتر مجهز شده باشد. در نگاه کلی، تعداد هستههای بیشتر به معنی قدرت پردازش بالاتر است. هرچند این عبارت همیشه صادق نیست، اما در معماری و طراحی یکسان، هر چه تعداد هستهها افزایش یابد، قدرت پردازشِ پردازنده بیشتر میشود.
پردازندهی مرکزی یا CPU وظیفهی محاسبهی دستورات را برعهده دارد. هر CPU میتواند بهصورت همزمان یک تسک یا کار را پردازش کند. در قدیم کامپیوترهایی که نیاز به قدرت پردازش بالاتر داشتند از چند CPU بر روی یک مادربرد بهره میبرند. در این حالت، مصرف انرژی افزایش مییافت و ارتباط بین CPUها با تاخیر قابل ملاحظهای انجام میشد. همچنین برای آنکه پردازندههای مختلف بتوانند به حافظهی رم و دیگر اجزاء سختافزاری بهصورت مشترک دسترسی داشته باشند، به قطعات بیشتر از آنچه در مادربردهای معمولی استفاده میشد، نیاز خواهیم داشت که خود باعث افزایش هزینه مادربردها میشد.
در همین راستا تولیدکنندگان پردازنده به فکر ساخت CPUهایی افتادند که به چند هسته مجهز باشند تا هر کدام بتوانند نقش یک CPU مستقل را ایفا کرده و یک تسک را پردازش کنند. بهعنوان مثال تصور کنید که قرار است عملیات ریاضی زیر توسط یک پردازندهی تک هسته محاسبه شود:
۲x20x60x187
در این حالت پردازنده ابتدا ۲ را در ۲۰ ضرب کرده و سپس حاصل را در ۶۰ ضرب کرده و نتیجه را در ۱۸۷ ضرب میکند.
۲x20
۴۰x60
۲۴۰۰x187
اما یک پردازندهی دو هستهای میتواند دو عملیات اول را همزمان پردازش کرده و سپس عملیات سوم را پردازش کند. این کار که Parallelization یا پردازش موازی نامگذاری شده، باعث میشود تا سرعت اجرای دستورات بیشتر شود.
حالا در نظر بگیرید که برنامههای پیچیده بتوانند دستورات بسیار زیاد خود را بین چند هسته تقسیم کرده و همزمان به پردازش آنها بپردازد. نرمافزارهایی مانند ویراستارهای ویدیو، فشردهسازهای فایل یا حتی آنهایی که عملیات رمزگشایی را انجام میدهند جزو مواردی هستند که استفاده از پردازش موازی در سرعت اجرای دستورات آنها بسیار تأثیر گذار است.
چرا تعداد هستههای CPU به اندازهی GPU نیست؟
حال این سوال مطرح میشود که اگر پردازش موازی باعث افزایش سرعت میشود چرا CPUها مثل GPUها از چندین هسته بهره نمیبرند؟ GPUها نیز وظیفهی پردازش امور را برعهده دارند اما این پردازندهها از چندین هسته بهره میبرند. بهعنوان مثال کارت گرافیک قدرتمند GeForce 1080 انویدیا از ۲۵۶۰ هسته بهره میبرد این در حالی است که CPU کامپیوترهای دسکتاپ حداکثر ۱۰ هسته دارند.
هرچند GPUها تعداد هستههای به مراتب بیشتری نسبت به CPUها دارند، اما این هستهها، بسیار ضعیفتر بوده و با فرکانس پایینتری کار میکنند. پاسخ کوتاه به این پرسش این است که GPU یا پردازنده گرافیکی همانطور که از نامش پیدا است برای پردازش امور مرتبط با گرافیک مانند رندر تصاویر بازیها یا نرمافزارهای سهبعدی یا ادیت ویدیو بهکار میروند. اما در عوض CPU قادر به انجام پردازشهای مختلف برای امور گوناگون است. اموری که برای پردازش به GPU سپرده میشوند، عموما امکان خرد کردن آنها و پردازش موازی گستردهشان وجود دارد. حتی در بازیها نیز بعضی از امور مانند هوش مصنوعی توسط CPU پردازش میشود چرا که هستههای ضعیف GPU قادر به پردازش تسکهای بزرگ و پیچیدهی مربوط به هوش مصنوعی نیستند و از طرفی خرد کردن این دستورات در چندین تسک کوچک نیز کار دشواری است.
پس پردازندههای گرافیکی برای انجام امور مرتبط با تصویر و گرافیک طراحی شدهاند و این دست از امور به شکل سادهتری قادر به خرد شدن و پردازش موازی بین هستههای زیاد هستند اما در عوض CPU برای پردازش طیف وسیعتری از امور طراحی شده است و در عوض دستورات پردازش شده توسط CPU سختتر خرد میشوند. برای درک بهتر این موضوع ویدیو کوتاه انویدیا در این باره را تماشا کنید:
فناوری Hyper Threading
این فناوری که توسط اینتل توسعه داده شده امکان اجرای تسکهای همزمان بیشتر در پردازنده را میسر میکند. هایپر-تردینگ اولین بار در سال ۲۰۰۲ و به همراه Pentium 4 HT معرفی شد. پنتیوم ۴ تنها یک هسته داشت و قادر به اجرای همزمان یک دستور بود؛ اما به کمک فناوری هایپر-تردینگ در نسخهی HT این پردازنده، امکان اجرای همزمان دو دستور فراهم شد.
در فناوری هایپر-تردینگ دو یا چند هستهی منطقی به ازاء هر هستهی فیزیکی ایجاد میشود و رفتار سیستمعامل با این هستههای منطقی درست مثل هستههای فیزیکی است. به این ترتیب تسکها بهصورت موازی پردازش شده و پردازنده با توان بیشتر شروع به پردازش امور میکند. در واقع پردازنده، به نوعی سیستمعامل را فریب و به کمک مکانیزم خاصی پردازش موازی را در هر هسته شکل میدهد. در این حالت منابع پردازنده به دو بخش تقسیم میشوند. اگر یکی از هستههای مجازی پردازش تسک موردنظر خود را به پایان برساند و به حالت انتظار برود، منابع در دسترس آن به پردازش سریعتر تسک موازی آن به هستهی مجازی دیگر قرض داده میشود. در اکثر شرایط فناوری هایپر-تردینگ به خوبی شرایطی که پردازنده دو برابر هسته داشته باشد کار میکند.
پردازندههای جدید امروزی نه تنها از چند هسته بهره میبرند بلکه فناوری Hyper-Threading را نیز دارند. در این حالت مثلا پردازندهی دو هستهای با فناوری هایپر-تردینگ همچون پردازندهی ۴ هستهای در سیستمعامل شناخته میشود.
پردازندههای چند هستهای
پردازندههای اولیه تنها یک هسته داشتند. این بدین معنی است که هر پردازنده تنها یک واحد پردازش مرکزی داشت. برای افزایش بازده و قدرت پردازنده، تولیدکنندگان به فکر افزایش هستهها در CPU افتادند. در همین راستا پردازندههای دو هستهای تولید شدند که در واقع دو واحد پردازش مرکزی داشتند و سیستمعاملها نیز آنها را دو پردازنده مستقل میدیدند و تسکها را بهصورت موازی به آنها ارسال میکردند.
برخلاف فناوری هاپیر-تردینگ در این حالت دو هستهی فیزیکی وجود دارد که همچون دو CPU مستقل عمل میکنند با این تفاوت که هر دو CPU در دل یک تراشه قرار دارند. نزدیک شدن هستهها به یکدیگر ارتباط بین آنها را سریعتر کرده و دسترسی آنها به المانهای دیگر پردازنده مانند حافظههای کش و غیره را تسریع میکند.
امروزه پردازندههای ۴هستهای، ۸هستهای، ۱۶هستهای یا حتی ۲۲هستهای نیز وجود دارد و اکثر آنها نیز از فناوری هایپر-تردینگ یا فناوری مشابه آن پشتیبانی میکنند که باعث میشود تعداد هستههای منطقی و فیزیکی آنها به ۸، ۱۶ یا ۳۲ یا ۴۴ هسته افزایش یابد. مزیت اصلی افزایش هستهها در یک پردازنده آن است که نیازی به استفاده از ۴ یا ۸ سوکت در یک مادربرد نیست و همچنین ارتباط بین هستهها به مراتب بهینهتر انجام میشود.
تولیدکنندگان عموما هستههای پردازنده را در یک IC مجتمع میکنند و از این چیپ بهعنوان مالتیپراسسور یا CMP یاد میشود. پردازندهی چندهستهای میتواند بسته به معماری آن به شکل متفاوتی به منابع پردازنده دسترسی داشته باشند. بهعنوان مثال در بعضی از معماریها هر کدام از هستهها حافظهی کش خود را دارند و برخی نیز از حافظهی کش مشترک بهره میبرند. برخی از آنها روشهای متفاوتی برای ارتباط بین هستهها و ارسال پیام به یکدیگر دارند و نحوهی دسترسی آنها به حافظهی رم نیز متفاوت است. شبکه با توپولوژیهای متفاوتی نیز برای ارتباط بین هستهها مانند باس، رینگ و غیره بهکار گرفته میشود.
هستهها در پردازندههای چندهستهای میتوانند همگن یا ناهمگن باشند. در پردازندههای همگن تمام هستهها دقیقا یکسان هستند. اما در پردازندههای چن هستهای با هستههای ناهمگن، ممکن است هستههای متفاوتی داشته باشند. مثلا در معماری big.LITTLE که توسط آرم توسعه داده میشود دو جفت هسته با معماری کاملا متفاوت استفاده میشود.
در نظر داشته باشید که بازده حاصل از پردازش چندهستهای به الگوریتمهای نرمافزاری، نحوهی خرد کردن دستورات و موازیسازی بستگی دارد. بهطور مشخص بسیاری از اپلیکیشنهای فعلی قادر به موازیسازی دستورات نیستند و نمیتوانند آنها را به دستورات کوچکتر خرد کرده و از تمام هستهها بهره ببرند. بهعنوان مثال برخی از بازیها نمیتوانند بخشهایی که توسط CPU پردازش میشود را بهصورت موازی پردازش کنند. دلیل این موضوع نیز آن است که برخی از دستورات باید پشت سر هم و پس از پردازش بخش اول انجام شوند و همچنین بعضی نیز در شرایط خاصی شکل میگیرند مانند پاسخی که هوش مصنوعی در اثر انجام کار غیرمنتظره از سمت گیمر باید انجام دهد.
با این حال برخی از تولیدکنندگان بازیهای ویدیویی مانند Remedy, Valve, Epic Games و یوبیسافت، از موتورهایی برای تولید بازیهای خود استفاده میکنند که از پردازش موازی پشتیبانی میکنند و البته هنوز هم بخشهایی از برنامه تنها فقط از طریق یک هسته پردازش میشوند.
اما اگر نرمافزاری به خوبی از پس موازیسازی برآید، عملکرد آن به میزان تعداد هستهها قابل افزایش است.
چرا بسیاری از نرمافزارها از پردازش موازی پشتیبانی نمیکنند؟
اگر به بخش Task Manager سیستمعامل خود مراجعه کنید متوجه میشوید که بسیاری از نرمافزارها تنها از توان یکی از هستهها استفاده میکنند و در اکثر شرایط باقی هستهها بلامصرف هستند. اگر نرمافزارها نمیتوانند از توان پردازندهها استفاده کنند، چرا خود پردازنده یا سیستمعامل دستورات مربوط به آنها را خرد نکرده و به پردازنده ارسال نمیکنند؟ متاسفانه راهی وجود ندارد که نرمافزارها را جوری تغییر داد که بتوانند از چند هسته استفاده کنند. دلیل این موضوع نیز در آن است که تنها سازندهی نرمافزار و شخصی که کدهای مربوط به آن را نوشته میتواند دستورات مربوط به آن را جوری تغییر دهد که دستورات خرد شده و بین هستهها تقسیم شوند در غیر اینصورت اگر دستورات خرد شوند ممکن است تقدم و تاخر اجرای آنها بهم خورده و برنامه درست کار نکند.
شاید برخی بر این باور باشند که اگر دو هسته بر روی یک دستور کار کنند سرعت اجرای آن افزایش یابد؛ اما چنین موضوعی امکانپذیر نیست برای درک بهتر موضوع تصور کنید که یک شخص قرار باشد با دو ماشین از یک مکان به مکان دیگر منتقل شود، شخص باید یکی از خودروها را برای انتقال خود انتخاب کند و حتی اگر هر دو هسته به سمت مقصد حرکت کنند باز هم شخص در یک زمان مشخص به مقصد میرسد و وجود دو خودرو نمیتواند وی را زودتر به نتیجه برساند.
پس در نهایت با ارائهی پردازندههای چندهستهای قدرت آنها به شدت افزایش یافته و سرعت کامپیوترها زیاد میشود. اما اگر نرمافزارها برای پردازش موازی دستوارت طراحی نشده باشند، قدرت و بازده پردازندهی تکهستهای با همان معماری اما هستههای بیشتر چندان متفاوت نیست. تقریبا تمام سیستمعاملها از ویندوز تا مک تا توزیعهای لینوکس همگی از پردازش موازی پشتیبانی میکنند. بسیاری از اپلیکیشنهای بزرگ مانند محصولات ادوبی، نرمافزارهای ویرایش تصاویر یا ویدیو، نرمافزارهای فشردهسازی، اپلیکیشنهای رمزگشایی یا فشردهسازی، نرمافزارهای مهم سرورها و همچنین برخی از بازیهای مجهز به موتورهای پیشرفته قادر به استفاده از توان چندهسته در پردازنده هستند. اما عموم اپلیکیشنهای موبایل و نرمافزارهای سادهی تحت سیستمعاملهای دسکتاپ قادر به موازیسازی نیستند. فرآیند موازیسازی نرمافزارها بحث بسیار پیچیدهای است که پیادهسازی آن توسط عموم توسعهدهندگان نرمافزاری دشوار است و اغلب از آن صرفنظر میکنند.
هوش مصنوعی مانند همهی پیشرفتهای عمدهی انسان و شاید بیشتر از همهی آنها، موضوع اختلافنظر و بحثوجدل است. شاید موضعگیری صحیح در این بلوا غیرممکن باشد ولی نگاهی بیطرفانه به مزایای چشمگیر هوش مصنوعی و مقایسهی آن با سایر پیشرفتهای متحولکننده زندگی انسان دیدگاه بهتری به ما میدهد. با ما همراه باشید.
همیشه اختراعات بزرگ با تغییر و تحولات غیرمنتظرهای همراه هستند. بهطور طبیعی ما به امکانات و فناوریهای موجود خو میگیریم و سبک زندگی خود را با آنها تطبیق میدهیم تا اینکه ناگهان ایدهای بهظاهر ساده به تغییراتی عظیم و پیشبینینشده منجر میشود.
بهعنوانمثال تلفن حدود ۱۰۰ سال بخش جدانشدنی زندگی ما بود ولی هیچوقت بیشتر از یک ابزار ارتباطی صرف محسوب نمیشد؛ تا اینکه به وسیلهای قابلحمل تبدیل شد و ناگهان چهرهی دنیا را عوض کرد. اینترنت تا دو دهه بعد از اختراع هیچ نقش عمدهای در زندگی روزمره نداشت ولی بهمحض اضافه شدن امکانات آموزشی، تفریحی و خرید و فروش بهیکباره مورد استقبال همگانی قرار گرفت. ما سالها بدون احساس نیاز به تغییر، همهی محتوای دیجیتال خود را در قالب عکسهای فیزیکی، پرینتهای کاغذی، سیدی و انواع حافظههای قابلحمل نگهداری میکردیم تا اینکه جف بزوس (Jeff Bezos) ایدهی ذخیرهسازی ابری را به سرانجام رساند. وقتی خلاقیت فردی با نبوغ فنی همراه میشود، ظهور خطمشیها و ظرفیتهای جدید اجتنابناپذیر است.
یک ایدهی جدید همواره گروهی مخالف سرسخت دارد که با در نظر گرفتن بدترین حالت ممکن به انتقاد و تلاش برای جلوگیری از تحقق آن میپردازند. بهعنوان نمونه تلفن همراه به دلیل احتمال سرطانزا بودن امواج آن یا امکان استفاده بهعنوان ابزار شود و مکانیابی ناخواسته همیشه در معرض انتقاد است. بدون شک رعایت احتیاط در برخورد با فناوریهای نوین و آشنایی با عواقب ناخوشایند احتمالی استفاده از آنها عاقلانه است ولی معمولا مخالفان و منتقدان سرسخت انگیزههای دیگری دارند. جدیترین مخالفان ایدهی خودروی الکتریکی غولهای صنعت نفت و خودرو بودند تا اینکه شرکت تسلا توانست قابلیتهای فنی و تجاری این ایده را به اثبات برساند.
در حال حاضر هوش مصنوعی در همهی جنبههای زندگی حضور دارد؛ از جمله فناوریهای جدید تشخیص و درمان یا کنترل ترافیک ولی با این وجود مشخصا موضوع جنجال بزرگ بعدی نیز است. آیا واقعا روزی هوش مصنوعی بر انسان غلبه خواهد کرد؟ آیا واقعا در آینده انسان با عواقبی فاجعهبار مثل سناریوهای علمی-تخیلی ترمیناتور و ماتریکس روبهرو خواهد شد؟ آیا نوادگان ما به انسانهای از کار افتاده و تنبل انیمیشن وال-ای تبدیل خواهند شد؟
این اولین دوراهی جنجالبرانگیز انسان عصر مدرن نیست و آخرین هم نخواهد بود. برای تصمیمگیری درست باید همهی پیشزمینههای ذهنی خوب و بد را رها کرده و حقایق را بررسی کنیم.
با وجود اینکه همهی پیشرفتهای ما محصول هوش هستند ولی موضعگیری در مورد هوش -مصنوعی یا واقعی- و همینطور همهی نوآوریهای حاصل از آن باید با دقت کامل انجام شود. هر نوع قضاوت کورکورانه و پیشداوری بدون مطالعه عامل بازدارنده پیشرفت انسان است. آلفرد نوبل بعد از فراهم کردن امکان دسترسی به نیروی ویرانگر دینامیت به این مسئله پی برد و با تأسیس بنیاد نوبل، بهجای تلاش برای مسدود کردن نوآوری و پیشرفت، مسیری مؤثر برای جهت دادن به آن ایجاد کرد.
در دنیایی لبریز از مشکلات غیرقابلحل مانند قحطی، جنگ و بیماری نمیتوان گفت که هوش بیشتر و مؤثرتر مشکلات انسان را افزایش خواهد داد. وقتی خودروهای خودران بهتر میبینند، بهتر واکنش نشان میدهند و اطلاعات بیشتری دارند، چطور میتوان هوش مصنوعی را محکوم کرد. وقتی عمل جراحی به کمک تجهیزات ماشینی هوشمند بسیار سریعتر و مؤثرتر انجام میشود و جراحت بیمار نیز زودتر التیام پیدا میکند، چرا باید هوش مصنوعی را کلا مضر و خطرناک دانست.
همزیستی انسان و ماشین پدیدهی جدیدی نیست. در زندگی مدرن هزاران وسیلهی کاربردی و مفید مورداستفاده قرار میگیرد و وجود آنها مدیون افراد کنجکاو و بلندپروازی است که در ساخت ابزاری با قابلیتهای فراتر از توانایی انسان تردید نکردهاند. هر ایدهی جدیدی میتواند حلقهی دیگری از زنجیرهی بلندپروازی و نوآوری انسان باشد که با بهکارگیری چماق، کنترل آتش و اختراع چرخ آغاز شده است.
باید دید جدیدترین حلقهی این زنجیره یعنی ابزارهای مبتنی بر هوش مصنوعی و بهطور خاص روبات چه تفاوتی با بقیهی حلقهها دارد که به بروز اینهمه هیاهو منجر شده است. ماساهیرو موری (Masahiro Mori) حدود ۵۰ سال پیش متوجه شد ابزارهایی که به هر شکل عملکرد انسانگونه داشته باشند، میتوانند به برانگیخته شدن حس انزجار و نفرت منجر شوند. آخرین نمونهها از این حس انزجار به شرح زیر هستند:
اخیرا چتبات Tay به انتشار پستهای توهینآمیز در توییتر وادار شد. بعداز این اتفاق پیتر لی، نایبرئیس بخش تحقیقات مایکروسافت عدهای دارای نیت سوء در مورد ربات را مقصر اعلام کرد.
چندی پیش برای مطالعهی نوع برخورد انسان با روباتها، یک روبات کولهگرد دارای رفتار و ظاهر دوستانه به نام هیچبات (HitchBOT) سفر خود به دور دنیا را آغاز کرد. تابستان گذشته و مدت کوتاهی بعد از شروع سفر، هیچ بات در ایالاتمتحده تکهتکه شد.
۶ سال از معرفی سیری (Siri) اپل گذشته است ولی هنوز عدهی زیادی از این دستیار خصوصی هوشمند دل خوشی ندارند و با کوچکترین نقص آن را به باد انتقاد و اعتراض میگیرند.
نمیتوان موضع انسان در قبال ماشین را یک رویکرد کاملا خصمانه و مخالف دانست، ولی برای بعضی از ما هوش مصنوعی عامل ناامیدی، اضطراب و حتی خشم محسوب میشود. شاید حضور هوش مصنوعی در محیط کار انسان کاملا مخرب و جنجالبرانگیز نباشد ولی مطمئنا باعث ناراحتی و نارضایتی خواهد شد. آپتون سینکلر در سال ۱۹۳۴ در این مورد نوشت:
وقتی زندگی بر ایدههای قدیمی پایهگذاری شده، درک ایدههای جدید سخت است.
ممکن است کسانی که در محیطهای اداری کار میکنند فراگیر شدن هوش مصنوعی را یک وضعیت آرمانی و مطلوب بدانند. اتوماسیون به شکل خیرهکنندهای کارهای یکنواخت اداری را آسان میکند ولی نسل جدید تجهیزات کاربردی اداری بیشتر مانند همکارهایی هوشمند به نظر میرسند تا ابزاری برای تسهیل کار. تحت هر شرایطی همیشه انسانها ناگزیر از انتخاب بین ترس از ناشناختهها و در جا زدن یا حرکت روبهجلو همراه با امواج پیشرفت هستند.
حرکت روبهجلو، رویکرد جدیدی نیست و همیشه لازمهی موفقیت محسوب میشود. با هوش مصنوعی یا بدون آن؛ برای کسانی که در ردههای پایین مشغول به کار هستند و تمایلی به افزایش سطح دانش و مهارتهای خود ندارند، هر رقابت کاری، هر نیروی کار جدید و کارآمد، هر رکود اقتصادی و … عامل بالقوهی بیثباتی شغلی است. کسانی که به یادگیری و بهتر شدن تمایل نشان میدهند، طبعا موفقتر هستند و امنیت شغلی بیشتری دارند. این قانون همیشه بر مشاغل انسان حاکم بوده و خواهد بود.
ماشینهای هوشمند هیچگاه نیاز به کسبوکار، سوددهی یا رشد اقتصادی را از بین نخواهند برد. در آینده کارآفرینان با استفادهی بهینه از فناوریهای نوین به ایجاد مشاغل جدید ادامه خواهند داد و برای تصدی این شغلها به افرادی که جرات دنبال کردن رؤیاهای خود و همراه شدن با امواج پیشرفت را دارند، نیاز خواهند داشت. در این چرخهی بیپایان، هوش مصنوعی با وجود همهی تواناییها و قابلیتها فقط یک ابزار جدید است.