جهانی که در آن زندگی میکنیم، همچنان در هالهای از ابهام قرار دارد و بسیاری از پدیدهها برای ما غیرقابل درک هستند. آخرین پیشرفتهای علمی حاکی از آن است که جهان بسیار پیچیدهتر، ناشناختهتر و اسرارآمیزتر از آن است که تاکنون میپنداشتیم. پدیدههای مرموزی در دنیا وجود دارند که هیچ جوابی برای آنها یافت نشده است حتی علم هم در پاسخ به آنها عاجز است. شاید برخی از آنها افسانه باشند ولی دستهای از آنها در زندگیهای واقعی اتفاق افتادهاند. با ما همراه باشید تا با ۹ پدیده عجیب که علم توضیحی برای آنها ندارد، آشنا شویم.
اتصال ذهن به بدن
امروزه تقریبا اکثر دانشمندان با تأثیر عوامل روانی یا رفتاری در بیماریهای طبی، موافق هستند. امروزه ارتباط میان ذهن و بدن و تعامل آنها با یکدیگر به اثبات رسیده است. بهطور کلی اعتقاد بر این است که عوامل روانشناختی در پیدایش همه بیماریها نقش دارند. اینکه آیا این نقش مربوط به شروع، پیشرفت، وخامت یا تشدید بیماری است یا با زمینهسازی یا واکنش نسبت به بیماری ارتباط دارد، مطلبی است که درباره آن بحث میشود و از یک اختلال تا اختلال دیگر متفاوت است. در اصل، مشکلات رفتاری یا روانی میتوانند بهطور ناخواسته بر سیر یا عاقبت یک بیماری طبی عمومی تأثیر قابل ملاحظهای گذاشته و یا خطر نتیجهای ناخواسته را در شخص به میزان زیادی افزایش دهند.
یکی از اولین مطالعاتی که در زمینه اثرات عوامل روحی روانی بر بیماریهای جسمی صورت گرفت، بهوسیله فردی به نام ویلیام بومون «William Bvmvn» انجام شد. او بیماری داشت به نام سنت مارتین که این بیمار بهدلیل زخم گلوله در ناحیه شکم و معده دچار صدمه شده بود، بهصورتی که بخشی از معده او قابل رویت بود. بومون دریافت طی حالتهایی که بار هیجانی زیادی دارند، مخاط معده این بیمار پرخون و یا رنگ پریده میشود و این نشان میداد که هیجانات بر جریان خون معده موثرند.
ادراک فراطبیعی
ادراکات فراحسی به معنی دریافت تحریکات ماورائی بوسیله گیرندههایی غیر از حواس پنجگانه ظاهری میباشد. محرکهای حسی، مجموعهای از محرکهای فیزیکی میباشند که گیرندههای فیزیکی را در حواس پنجگانه ظاهری تحریک میکند و منجر به بروز ادراکات حسی میشوند. تعریف پدیدههای فراطبیعی یا پارانرمال در نگاه اول چندان دشوار به نظر نمیرسد، به عبارتی گزارشهایی تایید نشده از پدیدههایی که به ظاهر نظم طبیعی و قوانین حاکم بر جهان را نقض میکنند. مثلا ادراک فراحسی ESP؛ پدیدههایی مثل تلهپاتی، آیندهبینی و نظایر آن در رده گزارشهای فراطبیعی یا اصطلاحا پارانرمال جای میگیرند. تا آنجا که به علم مربوط میشود وقوع این پدیدهها به لحاظ فیزیکی ناممکن است و با در نظر گرفتن این نکته که قوانین فیزیکی واقعیت جهان را توصیف میکنند؛ هر چیزی که ناقض آنها باشد ناممکن به نظر میرسد. تلهپاتی نیازمند انتقال مستقیم سیگنالی حامل انرژی از یک ذهن به ذهن دیگری است. همه توصیفات ادراک فراحسی ESP به طریقی دربردارنده نقض اصل پایستگی انرژی است.
نقض همه اصول تئوری اطلاعات و حتی اصل علیت این اصل که، معلول نمیتواند قبل از علت باشد. هرآنچه که ناقض اصول فیزیکی باشد ناممکن است. ادارک فراحسی این اصول را نقض میکند بنابراین ناممکن است. اگر روزی پدیدههای ادراک فراحسی ESP بتوانند از یک آزمون علمی استاندارد و بدون تقلب سربلند بیرون بیایند سرفصل جدیدی در برابر علوم گشوده خواهد شد و میبایست در نظریههای علمی کنونی بازنگری کنیم. بنابراین در حال حاضر با توجه به سطح دانش ما نمیتوان ارتباط ذرات زیر اتمی را با ادراک فراحسی در ارتباط دانست. شاید در آینده با کشفیات بیشتری که از فرآیند ارتباط بین ذرات زیر اتمی و مغز انسان و … بهدست میآید، به درک کاملتری از چگونگی عملکرد مکانیک کوانتومی برای توضیح فیزیکی رویدادهای ادراک فراحسی دست یابیم.
تجربهی نزدیک به مرگ
افرادی که تجربه بازگشت از حالت مرگ پزشکی را دارند از اتفاقات شگفتانگیزشان در هنگام ورود به دنیای رویایی عالم مرگ پرده برداشتهاند و این تجارب برای افرادی که اینگونه مرگ را تجربه نکردهاند بیشتر به خیالاتی توهمآمیز شباهت دارد. این در حالی است که پژوهشگران این روزها بیوقفه در تلاش هستند تا از تجربههای دنیای جدید چنین افرادی رمزگشایی کنند. وقتی میمیریم چه اتفاقی میافتد؟ آنان که از وادی اسرارآمیز پس از مرگ پزشکی بازگشتهاند چه تجربههایی را با خود به این جهان آوردهاند؟ و این تجارب تا چه حد برگرفته از واقعیت است یا تا چه اندازه از توهمات مغز آدمی نشأت میگیرد؟ دالان نور، گرما، جدا شدن از بدن، مرور گذشته و صحبت با ارواح، اینها گزارشاتی است که از هزاران و شاید میلیونها نفر با تجربهی نزدیک به مرگ از سراسر دنیا مخابره میشوند، اما هنوز جامعهی علمی و پزشکی با دید شک و تردید به این مساله نگاه میکنند. بزرگترین تحقیق علمی در پی پردهبرداشتن از اسرار مرگ است.
اشیا ناشناختهی پرنده
یوفوها اشیا ناشناس پرندهای هستند که امروز ذهن بسیاری از مردم جهان را به خود مشغول کردهاند. بسیاری از افراد در دنیا این اجرام را وسیلهی پروازی برای موجوداتی از ماورای زمین میدانند. موجوداتی با هوش بالا که میتوانند انسانها را کنترل کنند و در این رابطه مطالب بسیاری هرساله منتشر میشود. حکایت بشقاب پرندهها حکایت چوپان دروغگو است، برای اینکه عدهای آنقدر دروغ در مورد یوفوها بافتهاند که اکثر انسانها حاضر به قبول واقعیتها در مورد بشقاب پرندهها نیستند و با شک و تردید به موضوع مینگرند. وجود و عدم وجود بشقاب پرندهها در زندگی بیشتر مردم عادی بیتأثیر است و آنها لزومی جهت توجه به این موضوع را ندارند مگر برای سرگرمی آنهم در برنامههای تلویزیونی و سینما و یا بازیهای کامپیوتری. مشاهده اشیا پرنده ناشناس یکی از نقاط کور و نامفهوم دنیای علم است. با وجود آنکه گاهی دلایلی علمی برای مشاهده آنها ذکر شده است، اما اکثر آنها بدون پاسخ ماندهاند.
آشناپنداری
رویای صادقه یا همان دژاوو اتفاقی نادر است اما زمانی که رخ میدهد بهخوبی میتوان آن را حس کرد. زمانی که برای نخستین بار قدم به یک شهر جدید میگذارید، امری آشنا به ذهنتان خطور میکند و شما را برای لحظهای به فکر فرو میبرد. با خود میگویید حتما قبلا اینجا بودهام. اما اینطور نیست. پس چه اتفاقی باعث به وجود آمدن این حس میشود؟ حقیقت این است که هیچکس علت واقعی بروز این مساله را نمیداند. این پدیده عجیب در اصل یک کلمه فرانسوی به معنای «پیشتر دیده شده» است؛ حس آشنایی با امری کاملا تازه که در اعماق مغز ما پنهان شده است. مطالعه در مورد این پدیده امری کاملا دشوار است زیرا اغلب مردم زمانی که این حالت را تجریه میکند نه در آزمایشگاه حضور دارند و نه اینکه انبوهی از دستگاههای پایش مغز به آنها متصل شده. برخی از دانشمندان میگویند که دژاوو ناشی از واکنشهای عاطفی به وقایع مشابه است؛ برخی دیگر خاطر نشان میکنند که مدارهای کوتاهی در مغز ایجاد میشود که رویدادی را در کسری از ثانیه زودتر از وارد شدن آن به خودآگاهی فرد به حافظه او میفرستند و در نتیجه فرد احساس میکند که این واقعه قبلا برای او رخ داده است.
ناپدید شدنهای مرموز
در تاریخ انسانها گاهی داستانهایی از افرادی به چشم میخورد که بدون اثری از آنها از صفحه روزگار محو شدهاند. برخی از این داستانها که در تاریخ بشر به ثبت رسیده واقعا غیرقابل توضیح است. داستانهایی که گاه به صورت افسانه درآمدهاند و گاه سینه به سینه و نسل به نسل گشتهاند تا به ما رسیدهاند. ولی همه آنها مجذوبکننده هستند زیرا ما را به این فکر میاندازند که آیا واقعا انسان جامد و تزلزلناپذیر است؟ این انسانهای ناپدید شده به کجا رفتهاند؟ به بعدی دیگر از زندگی؟ یا به فضا؟ اواسط اکتبر سال ۱۹۵۰ پل چپسون هشت ساله در داخل یک مزرعه ناپدید شد. مادر پل که از راه نگهداری حیوانات و دامداری خرج زندگی خود و پسرش را در میآورد، آخرین بار زمانی او را دید که شاد و سرحال درطویله خوکها بازی میکرد. او برای سرکشی به حیوانات دیگر از آن طویله بیرون رفت و کمی بعد وقتی دوباره به آن جا برگشت پسرش نبود.
پاگنده
این موجود میتواند یک نوع میمون، توهم و دروغ و یا شاید کاملا واقعی و یکی از گونههایی که تاکنون شناسایی نشده باشد. پاگنده میتواند نژادی از شاخهی انسانها باشد که هنوز از بین نرفتهاند و جمعیت کوچکی از این مخلوقات در مکانهای مختلفی پراکنده شدهاند. زمانی که پای صحبت افرادی مینشینید که برخوردی چه نزدیک و چه دور با پاگنده داشتهاند، همگی از یک ویژگی سخن میگویند؛ قدبلند، پرمو و گوریلشکل. بسیاری از افراد بر این باور هستند که پاگنده حقیقت ندارد و دلیلش را وجود نداشتن مدرک محکم دال بر وجودش میدانند ولی اگر اینگونه باشد مشاهدات را چه باید کرد؟ افرادی که مطمئن هستند با این موجود برخورد داشتهاند.
متاسفانه علم قادر نیست اثبات کند که موجوداتی مانند پاگنده و یا هیولای دریاچه وجود ندارند؛ زیرا با احتمالی هرچند بسیار ضعیف، ممکن است چنین موجوداتی در جایی دور از چشمان انسان هنوز زنده باشند. یکی از موضوعاتی که قابل توجه است این است که مردم دوست دارند تا باور کنند و ثابت شود که این موجودات واقعی هستند. اگر اینگونه باشد در علم و … چه تغییراتی را شاهد خواهیم بود؟ آیا بشر میتواند این موضوع را قبول کند؟ باید صبر کرد تا دید چه میشود.
ارواح
از مکبث شکسپیر تا روح هالیوود، و از سرخپوستان آمریکایی تا ساموراییهای ژاپن در تمام تمدنها و فرهنگها افسانههایی در مورد دیده شدن و ارتباط با ارواح وجود دارد. بسیاری گزارشهایی از تجلی شمایل عزیزان در گذشتهی خود میدهند؛ اما با تمام این تفاسیر علم به اثباتی قطعی برای وجود روح دست نیافته است. شاهدان عینی معتبر، تصاویر گرفته شده از ارواح و حتی ارتباطهایی که به آنها نسبت داده میشود، هیچکدام نمیتواند از نظر علم وجود ذاتی غیرمادی را برای انسان متصور شوند؛ اگرچه این پدیده عجیب نیز غیرقابل اثبات به نظر میرسد. اگر روزی از رازهای مرگ پرده برداریم، ممکن است بتوانیم به جوابی علمی برای وجود روح برسیم.
صدای وزوز در تائوس
تائوس شهری در نیومکزیکوی آمریکا است. درحدود ۲ درصد از شهروندان این شهر سالها است که صدایی شبیه به وزوز مگس را در بسامد پایین میشنوند که از بیابانهای اطراف میآید. باوجود این، هنوز منبع این صدا شناسایی نشده است. زمزمه تائوس یا زمزمه طبیعت در بسیاری از نقاط دنیا شنیده میشود. این صدا اغلب در محیطهای ساکت به گوش میرسد و شبیه صدای موتوری است که از فاصله دور میآید و بیشتر در ایالات متحده، انگلستان و کشورهای شمال اروپا رخ میدهد. هرچند که تاکنون پژوهشهای بسیاری برای پیدا کردن منبع این صدا و ضبط آن انجام شده ولی هنوز هیچکس نتوانسته به نتیجهای دست یابد. برخی از ساکنین یا بینندههای شهر کوچک تائوس در مکزیک همواره از یک سری زمزمهها و صداهای با فرکانس ضعیف و مرموز در فضای صحرا در بخشی از سال آزار میبینند و پریشان میشوند.
بهطور غریبی فقط ۲ درصد بازدیدکنندگان این اصوات را گزارش میکنند. برخی بر این اعتقادند که دلیل این اصوات غیرمعمول فرضیات مربوط به رموز محلی همانجاست. به هر حال به صورتهای وزوز، غرش، زمزمه گزارش شده است و به هرصورت یک عامل روانی یا طبیعی یا فراطبیعی شناخته شده است و هنوز کسی موفق به یافتن محل اصلی این صدا نشده است.
از شما ممنونم که با مطالب مفید به بالا رفتن دانش جامعه کمک می کنید