بایگانی برچسب: s

۵ نکته مؤثر و کاربردی برای افزایش تمرکز

تمرکز رمز موفقیت در یادگیری است. یادگیری هم مهم‌ترین چیزی است که در این دنیا باید انجام دهیم. یادگیری فقط به‌معنای کسب علم و دانش نیست؛ بلکه نوعی توانایی است که به ما در فکر کردن بهتر و تصمیم‌سازی‌های دقیق‌تر زندگی کمک می‌کند. یکی از مجریان خبر باسابقه و موفق دنیا، دایان سایر (Diane Sawyer) در پاسخ به اینکه رمز موفقیتش در گویندگی اخبار چیست، پاسخ بسیار جالبی داده است: «درسی که من آموخته‌ام این است که هیچ‌چیز جای توجه را نمی‌گیرد». اما چطور می‌توان توجه و تمرکز را افزایش داد؟ در این متن از ۵ نکته مؤثر و کاربردی برای افزایش تمرکز پرده‌برداری می‌شود.

فرقی نمی‌کند که در مدرسه مشغول مطالعه هستید و به تمرکز نیاز دارید یا در اداره‌ شلوغ‌تان سعی می‌کنید متمرکزتر عمل کنید و کارهای‌تان را پیش ببرید. برای تمام کردن پروژه‌های مختلف یا افزایش دقت در یک جلسه و تقریبا هر جای دیگری باید تمرکز کردن را یاد بگیرید.

۱. قانونِ «پنج تا بیشتر»

افزایش تمرکز

آدم‌های دنیا به دو دسته تقسیم می‌شوند: کسانی که کار کردن در خلال سختی‌ و خستگی را یاد گرفته‌اند و کسانی که آرزو می‌کنند کاش این مهارت را داشتند. از این به بعد با قانون «پنج تا بیشتر» به تمام خستگی‌ها و وسوسه‌های حین کار غلبه کنید. این قانون بسیار ساده است: هرگاه خواستید که از میانه کاری، آن را ترک کنید و به عبارت بهتر، تمرکزتان به هم خورد، به خودتان بگویید که پنج دقیقه دیگر از جایم بلند می‌شوم یا پنج صفحه دیگر می‌خوانم و بعد کار را ترک می‌کنم یا پنج مسئله درسی دیگر را حل می‌کنم و بعد کار را تمام می‌کنم.

دوندگان دقیقا در زمانی جانی تازه می‌گیرند و می‌توانند به دویدن ادامه بدهند که باوجود اینکه بدن‌شان ظاهرا دیگر کشش دویدن ندارد به کار خود ادامه می‌دهند و به اصطلاح عامیانه، کم نمی‌آورند. شما هم در زمانی که اراده‌تان شروع به بازیگوشی می‌کند و در آستانه کم‌آوردن قرار می‌گیرد باید به مسیر ادامه بدهید و نگذارید تمرکزتان مخدوش شود. زمانی که ذهن‌تان خسته شده است بکوشید تمرکزتان را حفظ کنید. این کار راه توسعۀ دامنه توجه (attention span) و ایجاد پایداری ذهنی است؛ یعنی این کار به شما کمک می‌کند ذهن‌تان را آماده نگه دارید و به کارتان ادامه دهید.

۲. قانون «تمرکز روی یک مسئله»

دقت کرده‌اید زمانی که غرق در افکار خود هستیم، گیج به نظر می‌رسیم؟ فکرکردن بیش از حد به چند موضوع هم‌زمان باعث آشفته‌شدن می‌شود. برای رفع نگرانی و گیجی باید با مغز یک قرارداد بسته شود، قراردادی که قطعا از آن استقبال می‌کند. باور کنید که مغز در رشوه‌گرفتن و تلقین بسیار تبحر دارد. پس به او رشوه بدهید. به‌جای اینکه در افکار و دل‌نگرانی‌های مختلف غوطه‌ور شوید، به خودتان بگویید که در زمانی خاص به موضوع موردنظر فکر می‌کنم.

مثلا به‌جای اینکه در محل کار غرق در فکرکردن درباره قرض‌ها و پرداخت وام‌ها شوید، به مغزتان بگویید که شب به این موضوع فکر خواهید کرد؛ در عوض با برنامه ریزی، زمانی مشخص را به فکرکردن درباره سخنرانی خود برای مدیران‌تان و ارائه پروژه کاری اختصاص بدهید. مثلا بگویید که از ساعت یک تا یک و سی‌ دقیقه روی ارائۀ خود کار می‌کنید تا بیانی شیوا و اثرگذار داشته باشید. به چند مسئله به‌طور هم‌زمان فکر نکنید. این کار نتیجه‌ای جز آشفتگی به دنبال نخواهد داشت.

اگر باز هم نتوانستید از دست افکار متعدد و مختلف خلاص شوید، آنها را روی یک تکه کاغذ یادداشت کنید و فکرکردن به هریک را به زمان مناسبش حواله دهید. با نوشتن دل‌مشغولی‌ها دیگر لازم نیست مدام به مغزتان فشار بیاورید و در نگرانی دائمی به سر ببرید. با این کار، شما یک فهرست اولویت بندی شده از کارهای‌تان دارید که به‌ترتیب برای رسیدگی به هر کار به آن مراجعه خواهید کرد.

۳. قانون «مبارزه با به‌تعویق‌انداختن کارها»

مبارزه با به تعویق انداختن کارها

حس‌وحال تمرکزکردن ندارید؟ کار یا پروژه‌تان را مدام به تعویق می‌اندازید؟ عقب انداختن کارها باعث می‌شود که درگیر فرایندی طولانی و فرسایشی شوید. مدت‌زمانی طولانی درگیر کاری خواهید شد که اگر سریع تصمیم به انجامش می‌گرفتید، زود تمام می‌شد و تکلیفش معلوم می‌شد. هر بار که خواستید کاری را به تعویق بیندازید با خود سه پرسش مهم و کلیدی را مطرح کنید:

  • آیا اجباری در انجام این کار وجود دارد؟
  • آیا می‌خواهم این کار را تمام کنم تا دیگر فکرم را مشغول نکند؟
  • آیا موکول‌کردن آن کار به بعدا باعث می‌شود که انجامش ساده‌تر شود؟

این پرسش‌ها باعث می‌شود با خودتان روراست باشید و یادتان بماند که از مسئولیت‌های‌تان گریزی نیست. به‌تعویق‌انداختن کارها فقط باعث می‌شود احساس گناه بیشتری از انجام‌ندادن‌شان به شما دست بدهد. واقعیت این است که انجام مسئولیت‌ها ضروری هستند، با عقب‌انداختن ناپدید نمی‌شوند و از میزان دشواری‌شان هم کاسته نمی‌شود. پس بهتر است به‌جای ایجاد احساسات بد درباره موکول‌کردن آنها به زمانی دیگر، سریع‌تر دست‌به‌کار شوید و تمرکزتان را بالا ببرید تا کارها پیش بروند.

۴. قانون «تمرکز روی زوایای مشخص»

فرض کنیم مغز یک دوربین است و چشم‌های‌مان لنز آن هستند. بیشتر اوقات با صحنه‌های متعددی رو‌به‌رو هستیم که از دریچۀ لنز وارد این دوربین می‌شوند. این صحنه‌ها در نمایی وسیع وارد مغز می‌شوند و ما می‌توانیم به‌طور هم‌زمان تمام تصاویر را وارد دوربین‌مان کنیم. مثلا دقت کرده‌اید که هم می‌توانیم مشغول رانندگی باشیم و هم با دوست‌مان در صندلی بغلی صحبت کنیم و ضمن اینکه حواس‌مان به جاده و ماشین‌های دیگر است به رادیو هم گوش بدهیم؟

اما برای افزایش تمرکز باید یاد بگیریم که گاهی این زاویه وسیع را محدود کنیم. باید بتوانیم روی زاویه‌ای مشخص از آنچه می‌بینیم تمرکز داشته باشیم. گاهی لازم است که صددرصد حواس‌مان را معطوف به چیزی خاص کنیم. پس بعضی وقت‌ها باید دستان‌مان را دور چشم‌ها حلقه کنیم و زاویه دید را محدود به چیزهای مهم‌تری کنیم که برای درک‌شان نیاز به تمرکز است.

درباره «سگ پاولوف» چیزی شنیده‌اید؟‌ ماجرای شرطی‌شدن آن را می‌دانید؟ پاولوف یک فیزیولوژیست روسی بود که فرایند شرطی‌سازی را روی سگ‌ها آزمایش می‌کرد. او با به‌صدادرآوردن یک زنگ، به سگ غذا می‌داد. در واقع، به‌شرط به‌صدادرآمدن زنگ، به سگ غذا داده می‌شد. این روند برای سگ عادت شده بود؛ به‌طوری‌که دیگر می‌دانست زمانی که زنگ به صدا درمی‌آید، غذا در انتظار اوست و با شنیدن زنگ، بزاق دهانش شروع به ترشح می‌کرد.

برای افزایش تمرکز روی موارد خاص و کوچک‌کردن زاویه دید با لنز چشم‌ها هم باید دستان‌تان را دور چشم‌ها حلقه کنید و در هنگام نیاز به تمرکز روی یک موضوع خاص، زاویه دید و وسعت موضوعات ذهن‌تان را محدود کنید. هر بار که دستان‌تان را روی چشم‌ها حلقه کنید تا زاویه دید را به‌طور معنوی کاهش بدهید، مغزتان از طریق شرطی‌شدن یاد می‌گیرد که زمان تمرکز بیشتر فرا رسیده است.

۵. قانون «نگاه‌کردن برای نخستین یا آخرین بار»

برای افزایش تمرکز باید به همه‌چیز طوری نگاه کنید که انگار نخستین بار است که آنها را می‌بینید یا آخرین فرصتی است که می‌توانید به آنها دقت و توجه کنید. همیشه نخستین دیدار یا آخرین فرصت برای دیدار با دقت و توجه بیشتری همراه است. مثلا زمانی که صبح‌ها چشم‌تان را باز می‌کنید، چشم به همۀ محیط دقت زیادی دارد و همه اطلاعات را به‌دقت دریافت می‌کند؛ انگار که نخستین بار است که به روی دنیا باز می‌شود. با این کار تمرکزتان بیشتر خواهد شد.

با چنین دقت و توجهی، تمرکزتان درباره موضوع مورد مشاهده افزایش پیدا می‌کند. اگر هم با این دید به چیزها بنگرید که انگار دیگر فرصت‌دیدنِ دوباره وجود نخواهد داشت، باز هم دقت‌تان بیشتر می‌شود. نگذارید که افکار متنوع و متعددْ حواس‌تان را در لحظات زندگی پرت کنند. گیجی ناشی از حضور قلبی در چند جا، تمرکز را کاهش می‌دهد.

مثلا زمانی که فرزندتان را در آغوش خود می‌خوابانید، نگرانی درباره سفر فردای‌تان باعث می‌شود که از لحظه غافل شوید؛ درنتیجه، نمی‌توانید آن عشقی را که فرزندتان به شما منتقل می‌کند، دقیق و عمیق احساس کنید. پس حواس‌تان را به کاری بدهید که در حال انجام آن هستید و تمام و کمال در اختیار لحظۀ حال قرار بگیرید. طوری به لحظۀ حال دقت کنید که انگار نخستین بار است آن را تجربه می‌کنید یا گویی دیگر تکرار نخواهد شد. پس بار دیگر که فکرتان به جایی دیگر پرواز کرد، نگاهی به دورواطراف‌تان بیندازید و به‌خاطر چیزهایی که اکنون دارید، شکرگزار باشید و آنها را با تمام وجود احساس کنید.

نقل‌قول‌هایی درباره تمرکز

نقل قول هایی درباره تمرکز

  • امو فیلیپس (Emo Phillips)، استندآپ‌کمدین آمریکایی: «من فکر می‌کردم مغز انسان جذاب‌ترین بخش بدن اوست، اما حالا که فکر می‌کنم به این نتیجه می‌رسم که چه چیزی این نکته را به من گفته است؟ [کارْ کار خود مغز است. مغز برای خودش تبلیغ می‌کند؟ این جمله اشاره به اهمیت تمرکز دارد].»
  • لئوناردو داوینچی(Leonardo da Vinci)، نقاش ایتالیایی: «آهن در شرایط نامطلوب، زنگ می‌زند، آب راکد خلوصش را از دست می‌دهد و در سرما یخ می‌زند، تمرکز نداشتن و عمل‌گرا نبودن هم شیره مغز را می‌مکد و نابودش می‌کند.»
  • خوزه ارتگا یی گاست (Jose Ortega y Gasset)، فیلسوف اسپانیایی:‌‌ «به من بگو که چه چیزی توجه تو را جلب کرده است تا بگویم کیستی.»

  • رودیارد کیپلینگ (Rudyard Kipling): «شاید نداشتن کفش و لباس برایم قابل‌تحمل باشد اما از دست رفتن تمرکز من را مختل می‌کند.»
  • پائولو پانداستون‌ (Paula Poundstone)، استندآپ‌کمدین آمریکایی: «موضوع این نیست که نمی‌خواهم به حرف دیگران گوش کنم. اتفاقا خیلی هم راغبم. موضوع این است که نمی‌توانم حرف‌های‌شان را بشنوم و تمرکز کنم، چون خودم مدام مشغول حرف‌زدنم.»

منبع: چطور

فواید شطرنج برای کودکان و تأثیر آن بر آینده آنها

تیگران پطروسیان و لِون آرونیان دو قهرمان مشهور شطرنج‌‌اند اما تنها اشتراک آنها شطرنج‌بازی نیست! آنها هر دو اهل ارمنستان هستند و ارمنستان اولین کشوری است که در مدارس آن به همهٔ کودکان ۶ ساله شطرنج آموزش می‌دهد. همهٔ والدین به فکر آینده فرزندان خود هستند. همه تلاش می‌کنند فرزندان خود را در مسیر صحیح قرار دهند. مهم‌ترین مأموریت والدین، یافتن بهترین راهکارها برای پیشرفت کودکان است. اگر پدر و مادر دلسوزی هستید که در انتخاب فعالیت مطلوب برای فرزند خود تردید دارید، حتما این مقالهٔ آموزشی را مطالعه کنید. در این مقاله ۱۰ مورد از مهم‌ترین فواید شطرنج برای کودکان، سلامت مغز و رشد فکری آنها را به همراه تأثیر آن بر آینده کودکان بررسی کرده‌ایم. با ما همراه باشید.

شطرنج، بازی جوانمردانه‌ای است. فرزند شما در یک سمت، صفحهٔ شطرنج وسط و کودک دیگر در سمت مقابل است. هیچ برخورد فیزیکی‌ای در کار نیست. شطرنج رزم ذهن‌ها‌ست. پادشاه بازی‌های تخته‌ای ویژگی‌های شگفت‌آور فراوانی دارد؛ ویژگی‌هایی که احتمالا هرگز به ذهن ما خطور نکرده‌اند. آیا فکر می‌کنید یادگیری شطرنج برای کودکان دشوار است؟ قول می‌دهیم بعد از خواندن مزایای بازی شطرنج برای کودکان، در انتخاب‌های خود تجدید‌نظر کنید.

۱.شطرنج در پیشگیری از آلزایمر مؤثر است

وقتی شطرنج بازی می‌کنید، فعال‌ترین عضو بدن مغز است. مغز مانند یک عضله عمل می‌کند. به همین دلیل، برای حفظ سلامت و پیشگیری از صدمات، به تمرینات مداوم نیاز دارد. پژوهش‌های پزشکی نشان می‌دهند شطرنج بازی‌کردن احتمال بروز «زوال عقل» را کاهش می‌دهد. علاوه بر این، شطرنج عملکرد مغز را بهبود می‌بخشد. به همین دلیل، از بروز عوارض آلزایمر (گم کردن آدرس، فراموش کردن نام‌ها و …) در افراد مبتلا جلوگیری می‌کند.

شطرنج از بروز اختلال‌هایی مانند اضطراب و افسردگی در آلزایمری‌ها نیز پیشگیری می‌کند. نشریهٔ «The New England Journal of Medicine» پژوهش جالب‌توجهی دربارهٔ تأثیر فعالیت‌های ذهنی در پیشگیری از آلزایمر منتشر کرده است. این پژوهش نشان می‌دهد احتمال زوال عقل در افراد بالای ۷۵ سالی که به فعالیت‌های ذهنی (مانند شطرنج) می‌پردازند بسیار کمتر از افراد کهن‌سالی است که فعالیت ذهنی ندارند.

۲. شطرنج موجب افزایش یادگیری در کودکان می‌شود

آنتنی را تصور کنید که سیگنال‌های مختلف را دریافت می‌کند. هر‌چه تعداد آنتن‌های شما بیشتر باشد، سیگنال‌های بیشتری را دریافت می‌کنید و گیرایی‌تان افزایش می‌یابد. دندریت‌ها، آنتن‌های عصبی ما هستند. این یاخته‌های عصبیِ درخت‌مانند، سیگنال‌های دریافتی از سلول‌های عصبی را به نورون‌ها انتقال می‌دهند. یادگیری شطرنج یک فعالیت فکری مداوم است که در سنین کودکی موجب رشد و توسعه مداوم دندریت‌ها می‌شود.

۳. شطرنج ضریب هوشی (IQ) فرزندان شما را افزایش می‌دهد

افراد تیز‌هوش شطرنج بازی می‌کنند. جای تعجب ندارد که شطرنج هوش کودکان را افزایش می‌دهد. پژوهشی گسترده بر روی ۴۰۰۰ کودک ونزوئلایی این موضوع را اثبات کرده است. ضریب هوشی کودکان (دختر و پسر) مورد پژوهش پس از تنها ۴ ماه آموزش شطرنج افزایش یافت!

حرکت‌دادن مهره‌ها یک فعالیت معمولی نیست بلکه نتیجه بالا‌رفتن هوش است. اگر دوست دارید که فرزند‌تان با ضریب هوشی بالای خود بدرخشد، دنیای شطرنج منتظر او‌ست.

۴. شطرنج مهارت‌های حل مسئلهٔ کودکان را تقویت می‌کند

در دنیای رو‌ به توسعهٔ امروزی، ما هر روز و در هر مرحله از زندگی با مشکلات و موانع فراوانی رو‌به‌رو می‌شویم. ما برخی از این مسائل را رفع و رجوع می‌کنیم اما به دلیل اینکه مهارت‌های حل مسئله ما ناقص است، از حل بسیاری مسائل نا‌توانیم.

والدین موظف‌اند فرزندان خود را برای رو‌یا‌رویی با این مسائل آماده کنند. والدین باید شیوهٔ حل مسئله و عبور از موانع را به کودکان آموزش دهند. هرچه زود‌تر شروع کنید، اعتماد به نفس و استقلال کودک شما سریع‌تر تقویت می‌شود. شطرنج نمونه‌ای درخشان از آموزش مهارت‌های حل مسئله است. اجازه دهید فرزند‌تان با شطرنج بازی‌کردن به فردی دارای مهارت حل مسئله و اعتماد به نفس بالا تبدیل شود.

۵. شطرنج مهارت‌های تجسم فضایی (هندسی) را افزایش می‌دهد

توانایی تجسم فضایی در محاسبات بازی شطرنج اهمیت بالایی دارد. بازیکنان باید وضعیت مهره‌ها را در ۱۰ حرکت آینده محاسبه کنند، تغییرات بازی را تجسم کنند، موقعیت خود‌شان را پس از چند حرکت تصور کنند و محاسبات ذهنی سنگینی انجام دهند.

به‌تازگی پژوهشی دربارهٔ «برتری مردان در شطرنج» انجام شده است. این پژوهش نشان می‌دهد توانایی تجسم فضایی در مردان، توسعه‌یافته‌تر از زنان است. یعنی توانایی تجسم اشیاء در فضا، تصور یک موقعیت و دست‌کاری ذهنی تصاویر در مردان قوی‌تر از زنان است. این توانایی نقش مهمی در تفکرات و محاسبات بازی شطرنج دارد. در بازی شطرنج باید مسائل پیچیده و زیر‌مجموعه‌های این مسائل را حل کرد. حل این مسائل تنها زمانی ممکن است که ضریب هوشی فرزند شما بالا باشد.

۶. شطرنج حافظهٔ کودک شما را تقویت می‌کند

تصور عموم مردم این است که شطرنج حافظه را تقویت می‌کند. خوشبختانه این تصور درست است. وقتی شطرنج بازی می‌کنید باید حرکات رقیب و موقعیت‌هایی که به نفع او هستند را به یاد بسپارید. برای موفقیت در بازی شطرنج باید راهبرد‌های آغاز بازی و فوت‌و‌فن‌های آن را از بر کرد. همین مورد به‌تنهایی برای تقویت حافظهٔ فرزند شما کافی‌ست.

۷. شطرنج هر دو سمت مغز را تقویت می‌کند

تصور می‌شد شطرنج‌باز‌های قهار برای انجام محاسبات فضایی و تجسم‌های ذهنی بیشتر از سمت چپ مغز استفاده می‌کنند. تا این که پژوهشگران آلمانی به نتایج عجیبی دست یافتند! پژوهش آنها نشان می‌داد در بازی شطرنج، نیمکرهٔ راست مغز به‌اندازهٔ نیمکرهٔ چپ فعال است.

بله، بازیکنان شطرنج از تمام مغز‌شان استفاده می‌کنند. والدین گرامی! بازی شطرنج و آموختن قواعد و فنون آن هر دو سمت مغز فرزندان شما را تمرین و توسعه می‌دهد.

۸. شطرنج خلاقیت کودکان را افزایش می‌دهد

مغز یکی از مهم‌ترین اعضای بدن است. یک عضو بدن با وزن تقریبی ۱٫۳ کیلو‌گرم و دارای ۱۰۰ میلیارد نورون با ۱۰۰ تریلیون اتصالات عصبی مدیر بدن ما‌ست. نیمکره‌های مغز بسیار شبیه به هم هستند اما نحوهٔ فعالیت و پردازش اطلاعات آنها بسیار متفاوت است. نیمکرهٔ چپ مغز مسئول تفکر تحلیلی و روشمند و نیمکرهٔ راست مسئول تفکر خلاق یا هنری‌ست.

پژوهشی ۳۲ هفته‌ای که روی دانش‌آموزان کلاس ۷ تا ۹ انجام شد، تأثیر فعالیت‌های متفاوت مانند شطرنج، استفاده از رایانه و … بر خلاقیت نوجوانان را بررسی کرد. نتایج این پژوهش نشان می‌دهند نوجوانانی که شطرنج بازی می‌کنند در مقایسه با دیگران خلاقیت بالا‌تری به دست می‌آورند. در حقیقت افزایش خلاقیت بزرگ‌ترین دستاورد طرفداران شطرنج است.

۹. شطرنج تمرکز فرزند شما را بهبود می‌دهد

تمرکز یکی از مهم‌ترین الزامات بازی شطرنج است. محال است بتوانید در حین بازی شطرنج به چیز دیگری فکر کنید و برنده شوید. در بازی شطرنج، رقبا حرکات‌شان را به فرزند شما اطلاع نمی‌دهند. بنابراین فرزند شما باید روی بازی متمرکز باشد و به تمام حرکات و جزئیات بازی حریف دقت کند. به این ترتیب شطرنج باعث افزایش تمرکز کودکان می‌شود. بهبود تمرکز به دیگر فعالیت‌های کودکان نیز سرایت می‌کند.

۱۰. شطرنج برنامه‌ریزی و دور‌اندیشی را آموزش می‌دهد

دوران نوجوانی خود را به‌ یاد بیاورید. شاید حسرت انجام کاری را می‌خورید و آرزو می‌کنید آن کار را بدون فکر‌ کردن به عواقبش انجام نداده بودید. همهٔ شطرنج‌باز‌ها همواره در حال برنامه‌ریزی و پیش‌بینی آینده هستند،‌ فرقی نمی‌کند کجا باشند! این یکی از ویژگی‌های شخصیتی بازیکنان شطرنج است.

برنامه‌ریزی یکی از اقدامات مهم در بازی شطرنج است. این ویژگی به بخشی از شخصیت بازیکنان تبدیل می‌شود و آنها را به تبعیت از این قوانین مجبور می‌کند. اگر نوجوانی می‌خواهید که دارای مهارت برنامه‌ریزی است، اکنون زمان اقدام کردن است.

سخن آخر

مهارت‌هایی که برای بازی شطرنج به کودکان آموزش داده می‌شود در تمام شئون زندگی به کار می‌روند. آموزش شطرنج افراد را برای رو‌یا‌رویی با دشواری‌های زندگی آماده می‌کند. انتخاب‌های سخت در این بازی افراد را برای رفع موانع زندگی با روش‌های خلاقانه تربیت می‌کند. آموزش شطرنج به کودکان می‌تواند بهترین هدیهٔ ما به آنها باشد!

بیایید با کودکان‌مان شطرنج بازی کنیم. شاید فرزند شما جهان شطرنج را فتح کرد و به نابغهٔ بعدی شطرنج تبدیل شد. اجازه دهید فرزند‌تان شانس خود را امتحان کند.

منبع: چطور

اشتباهات ارزشمندی که منجر به یادگیری می‌شوند

همه‌ی ما مرتکب اشتباه می‌شویم. اشتباه‌کردن اجتناب‌ناپذیر است و اشتباهات ما از نظر اندازه و اهمیت، تفاوت‌های زیادی دارند. اما درک این اشتباهات به ما کمک می‌کند از آنها درس بگیریم و دوباره تکرارشان نکنیم. ما نمی‌توانیم اشتباه نکنیم، اما می‌توانیم دانش‌مان درباره‌ی اشتباهات را بیشتر کنیم تا بتوانیم از آنها درس بگیریم.

در اینجا به دو نقل‌قول جالب در مورد اشتباهات اشاره می‌کنیم که البته اگر منظورمان را از آنها به‌خوبی روشن نکنیم، ممکن است برداشت اشتباهی از آنها بکنیم:

زندگی‌ای که صَرف کارهای اشتباه‌ شده است، نه‌تنها افتخارآمیزتر، بلکه مفیدتر از زندگی‌ای است که صرف هیچ کاری نشده است. (جورج برنارد شاو)

  چه خوب می‌شود اگر با آغوش باز به استقبال خطاها -این همراهان همیشگی زندگی- برویم و این همراهی را اجتناب‌ناپذیر و هدفمند ببینیم که به‌واقع هم همین‌طور است. (ماریا مونته‌سوری)

از این نقل‌قول‌ها چنین برداشت می‌شود که اشتباه چیز خوبی است و این پیامی مثبت و بخشی از چیزی است که باید درک کنیم. ارزش قائل‌شدن برای اشتباهات به ما کمک می‌کند بتوانیم بر ترس‌مان از اشتباه‌کردن چیره شویم و ریسک کنیم. اما علاوه‌براین، باید یاد بگیریم مفیدترین نوع اشتباهات کدام‌اند و چطور باید از آنها درس بگیریم.

انواع اشتباه

اشتباهات ناشی از ارتقای توانایی‌ها

این نوع اشتباهات زمانی رخ می‌دهند که می‌خواهیم توانایی‌های فعلی‌مان را ارتقا دهیم. در این موارد ما نمی‌خواهیم اشتباه کنیم یا کاری را به‌شیوه‌ی نادرست انجام دهیم، بلکه تلاش می‌کنیم کاری فراتر از توانایی‌ معمول‌مان را بدون کمک دیگران انجام دهیم و بنابراین خواه‌ناخواه مرتکب اشتباهاتی می‌شویم. ماهیت این اشتباهات مثبت است. اگر هرگز مرتکب این دسته از اشتباهات نشویم، به این معناست که هرگز خودمان را برای یادگیری مهارت‌ها یا دانشی جدید به‌چالش نکشیده‌ایم. گاهی اوقات در یک نقطه گیر می‌کنیم و دوباره و چندباره مرتکب همان اشتباه می‌شویم. این شکست ممکن است به این علت باشد که به‌جای تمرکز بر ارتقای توانایی‌هایمان، داریم حرکات را بدون فکر انجام می‌دهیم. در موارد دیگر، شاید علت این باشد که راه درستی برای رسیدن به هدف انتخاب نکرده‌ایم و باید استراتژی دیگری برای یادگرفتن آن مهارت در پیش بگیریم. شاید هم کاری که سعی داریم انجام دهیم، خیلی بیشتر از حد توانایی‌مان است و هنوز برای چالشی به این بزرگی آماده نیستیم. اشکالی ندارد که محدودیت‌ها و سرعت رشد‌مان را امتحان کنیم تا متوجه شویم چقدر سریع می‌توانیم پیشرفت کنیم. اما اگر به بن‌بست خوردیم، کاری که می‌توانیم بکنیم، این است که درجه‌ی چالش را کمی پایین بیاوریم و در عین‌حال آن را بالاتر از دانش و توانایی فعلی‌مان نگه داریم. میدان مبدأیی پیشرفت ما (ZPD) کمی وسیع‌تر از میدان کارهایی است که بدون کمک دیگران می‌توانیم انجام دهیم و این، چالش مفیدی را برای یادگیری پیش روی ما قرار می‌دهد.

ما برای ارتقای توانایی‌هایمان ناگزیر مرتکب این اشتباهات می‌شویم! البته قصد نداریم تلاش کنیم کارها را به‌عمد، اشتباه انجام دهیم، بلکه در تلاش برای انجام کارهای چالش‌برانگیز، گاه مرتکب این اشتباهات می‌شویم. وقتی مرتکب اشتباه شدیم، باید آنها را بررسی کنیم: ببینیم چه چیزی می‌توانیم از آنها یاد بگیریم. بعد، تمرینات‌مان را کنترل کنیم تا به مرحله‌ی جدیدی از توانایی برسیم. بعد هم دنبال چالش‌هایی جدید در زمینه‌‌ای دیگر برویم و توانایی‌هایمان را گسترش دهیم.

اشتباهات ناشی از آگاهی لحظه‌ای

این هم نوع دیگری از اشتباهات مثبت است. اما آماده شدن و مقابله با این نوع اشتباه سخت‌تر است. این اشتباهات وقتی رخ می‌دهند که چیزی را که می‌خواهیم، به‌دست آورده‌ایم، اما با اطلاعاتی که قبلا نداشتیم و الان برای‌مان آشکار شده‌، می‌فهمیم کارمان اشتباه بوده است. نمونه‌های زیادی برای این مورد وجود دارد:

اطلاعات کافی نداریم: مثلا چون آب پیدا نمی‌کنیم، سعی می‌کنیم آتش را با الکل خاموش کنیم.

بعدا متوجه می‌شویم جزئیات بیشتری وجود داشته و بی‌خبر بوده‌ایم: مثلا موقع کشیدن نقاشی، خورشیدِ در حال طلوع را زردرنگ می‌کنیم و بعدا متوجه می‌شویم خورشید همیشه زرد نیست.

اشتباه نتیجه‌گیری می‌کنیم: با این تصور که شخصی به کمک ما احتیاج دارد، به او کمک می‌کنیم، اما بعدا متوجه می‌شویم او در آن لحظه اصلا به کمک نیاز نداشته است.

مرتکب اشتباهات سیستماتیک می‌شویم: مثلا معلمی را در نظر بگیرید که همکارش بعد از مدتی مشاهده‌ی کار او، با دلایل فراوان می‌تواند به او اثبات کند که دانش‌آموز خاصی را بیشتر برای درس جواب‌دادن صدا می‌کند.

چیزی را اشتباه به‌یاد می‌آوریم: برای تبریک تولد دوست‌مان، در روز درست اما در ماه اشتباهی به او زنگ می‌زنیم.

با آگاهی، می‌توانیم چیزهای بیشتری از اشتباهات لحظه‌ی غافلگیری یاد بگیریم. می‌توانیم از خودمان بپرسیم چه انتظاری می‌رفت؟ چرا این اتفاق افتاد؟ تا کجا خوب پیش رفت و از کجا اشتباه کردیم؟ آیا چیزی هست که دفعه‌ی بعد بتوانیم آن را متفاوت انجام دهیم؟ همچنین می‌توانیم از اطرافیان‌مان اطلاعات بیشتری بگیریم یا نظرشان را درمورد راه‌هایی برای بهبود عملکردمان بپرسیم.

اشتباهات ناشی از بی‌دقتی

اشتباهات شلخته را وقتی مرتکب می‌شویم که می‌دانیم کار را چطور انجام دهیم، اما به‌علت بی‌دقتی، اشتباه می‌کنیم. همه‌ی ما گاهی دچار اشتباهات شلخته می‌شویم؛ بالاخره انسان جایز‌الخطاست. اما گاهی زیاد دچار این نوع خطا می‌شویم، مخصوصا وقتی سعی داریم روی انجام کار خاصی تمرکز کنیم. این اشتباهات به ما کمک می‌کنند تمرکز، روند پیشرفت، محیط یا عادات‌مان را بهبود ببخشیم.

گاهی ممکن است اشتباهات شلخته تبدیل به لحظه‌ی غافلگیری شوند. اگر به‌خاطر ازدست‌دادن تمرکز یا خستگی یا حواس‌پرتی دچار اشتباه شویم، می‌توانیم از لحظات غافلگیری برای پیشرفت‌مان استفاده کنیم، مثلا ممکن است متوجه شویم کارهای خاصی را بعد از خواب خوب شبانه، بهتر می‌توانیم انجام دهیم یا اگر درِ اتاق را ببندیم و وسایل الکترونیکی را به حالت سکوت درآوریم، بهتر می‌توانیم تمرکز کنیم.

اشتباهات پرخطر

اگر در برخی موقعیت‌ها اشتباه کنیم، ممکن است با فاجعه‌ای روبه‌رو شویم، مثل وقتی که در موقعیتی خطرناک می‌خواهیم امنیت خودمان را حفظ کنیم. اشتباه مأموران امنیتی ایستگاه انرژی هسته‌ای ممکن است منجر به فاجعه‌‌ای اتمی شود. راننده‌‌های اتوبوس نباید ریسک کنند و سر پیچ‌ها بیش‌ازحد تند بروند. بچه‌ها نباید ناگهان هوس کنند وقتی پدران‌شان در حال رانندگی‌اند، جلوی چشم‌های آنها را با دست بپوشانند. در این موقعیت‌ها ما باید کارهایی بکنیم که اشتباهات پرخطر را به حداقل برسانیم. همچنین باید به مخاطب‌مان توضیح بدهیم که چرا نباید در این موقعیت‌ها رفتارهای نسنجیده و پرخطری از خود نشان دهیم و اینکه تفاوت چنین موقعیت‌هایی با فرصت‌های یادگیری چیست.

به‌غیر از موقعیت‌هایی که زندگیِ انسان را تهدید می‌کنند، موقعیت‌های دیگری هم هستند که پرخطر محسوب می‌شوند. برای کسی که قصد دارد به دانشگاه برود، کنکور موقعیت پرخطری است، چون نحوه‌ی عملکرد او در هنگام انجام آن، نتایج مهمی در پی خواهد داشت. یا مثلا برای تیمی که مدت‌ها سخت تمرین کرده، مسابقه‌ی فینال، موقعیتی پرخطر است. بهتر است این موقعیت‌ها را موقعیت‌های عملکردی در نظر بگیریم، نه موقعیت‌های یادگیری؛ سعی کنیم در این رویدادها اشتباهات را به حداقل و بازدهی را به حداکثر برسانیم. تلاش‌مان باید این باشد که بهترین کاری را که از دست‌مان برمی‌آید، انجام دهیم و نهایت کوشش‌مان را به‌کار بگیریم. نتیجه‌ای که از این رویدادها می‌گیریم، به ما نشان می‌دهد که تلاش و همت‌مان چقدر مؤثر بوده است. البته می‌توان در موقعیت‌های پرخطر هم، فرصت‌هایی برای یادگیری یافت که امنیت ما را تهدید نمی‌کنند. می‌توانیم کاری را امتحان کنیم که فراتر از دانسته‌های‌مان است، و ببینیم چه نتیجه‌ای می‌دهد و تأثیر مثبت یا منفی آن بر عملکردمان را بسنجیم. البته همیشه می‌توانیم با بررسی و بحث درمورد این موقعیت‌ها، بعد از تمام شدن آنها چیزهای جدیدی یاد بگیریم.

اگر در کنکور رتبه‌ی موردنظر را به‌دست نیاوردیم یا جام قهرمانی را برنده نشدیم، بیایید یک بار دیگر پیشرفت‌مان در طول زمان را مرور کنیم: کارهایی را بررسی کنیم که به رشد ما کمک کردند و کارهایی که مانع ما شدند. از خودمان بپرسیم چه کاری می‌توانیم بکنیم تا مؤثرتر رشد کنیم. بعد باید دوباره وقت‌مان را صرف تمرین کنیم. خودمان را به‌چالش بکشیم و از اشتباهات کششی درس بگیریم. از طرف دیگر، اگر در کنکور موفق شدیم یا جام قهرمانی را به‌دست آوردیم، بیایید پیشرفت و پیروزی‌مان را جشن بگیریم و بعد باز هم همین سؤالات را از خودمان بپرسیم. دوباره برگردیم به تمرین کردن و به چالش کشیدن خودمان و پرورش توانایی‌هایمان.

ما همه خوشبختیم که می‌توانیم بدون قید‌وبندِ توانایی‌های اولیه، از یادگیری و رشد در طول زندگی لذت ببریم. هیچ‌کس نمی‌تواند این منبع لذت و رضایت را از ما بگیرد.

همه‌ی اشتباهات مثل هم نیستند و اشتباه‌کردن همیشه خوشایند نیست. به‌علاوه، ما به‌صورت خودکار از اشتباهات درس نمی‌گیریم. برای این‌که بیشترین بهره را از اشتباهات‌مان ببریم، باید به آنها فکر کنیم و از آنها عبرت بگیریم.

منبع: چطور