بایگانی برچسب: s

۲۰ دلیل اصلی شکست استارتاپ‌ها

دنیای امروز دنیای استارتاپ‌هاست. کسب‌وکارهای نوپا هر روز در گوشه‌ای از جهان شکل می‌گیرند و محصولات و خدمات‌شان را به بازار عرضه می‌کنند. اما واقعا چند درصد از این استارتاپ‌ها می‌توانند از مرحله‌ی اولیه گذر کنند و در بازار رقابتی امروز به فعالیت خود ادامه بدهند؟

واقعیت این است که تعداد استارتاپ‌هایی که در مسیر خود با شکست مواجه می‌شوند بسیار زیاد است. براساس آمار، ۵۰٪ استارتاپ‌ها در ۵ سال اول و ۷۰٪ آنها در ۱۰ سال اولِ فعالیت خود شکست خواهند خورد. مطالعات دیگری میزان شکست استارتاپ‌ها را تا ۹۰٪ و مطالعه‌ی دیگری تا ۷۵٪ اعلام کرده‌اند. ظاهرا تعداد واقعی چیزی بین این دو مقدار است. اما دلایل اصلی شکست استارتاپ‌ها چیست و چرا این آمار تا این اندازه بالاست؟

بسیاری از افرادی که کسب‌وکار جدیدی راه‌اندازی می‌کنند، در ابتدای کار انرژی و سرمایه دارند و هرگز به این فکر نمی‌کنند که اولِ راه هستند و ممکن است موانع زیادی در مسیرِ پیش‌رو وجود داشته باشد. شکست درواقع نوعی فرصت برای یادگیری است، اما می‌توان با استراتژی درست و با استفاده از روش‌های کارآمد از پیامدهای شکستِ جبران‌ناپذیر جلوگیری کرد. در این مطلب، ابتدا به بررسی دلایل اصلی شکست استارتاپ‌ها براساس مطالعات و آمار واقعی خواهیم پرداخت و سپس برای هر یک راهکاری پیشنهادی ارائه می‌کنیم.

۱. بی‌نیازی بازار

به‌جرئت می‌توان گفت این مشکل بزرگ‌ترین و اصلی‌ترین دلیل شکست استارتاپ‌هاست. براساس آمار اعلام‌شده از CB Insights، بسیاری از استارتاپ‌ها (۴۲٪) به این دلیل با شکست مواجه می‌شوند که محصول یا خدماتی ارائه می‌کنند که بازار به آنها نیاز ندارد. بسیاری از افراد برای مشکل راه‌حلی پیدا و براساس آن کسب‌وکاری را راه‌اندازی می‌کنند، اما پس از مدت کوتاهی متوجه می‌شوند که محصول یا خدمات‌شان به‌درد کسی نمی‌خورد. توجه به نیاز بازار قبل از راه‌اندازی یک استارتاپ از اهمیت زیادی برخوردار است. اگر ایده‌ای برای راه‌اندازی یک استارتاپ دارید، ابتدا درمورد بازار آن تحقیق کنید. با اطرافیان و مردم درباره‌ی این استارتاپ صحبت کنید. شاید این موضوع که دغدغه‌ی شماست، برای دیگران اصلا مسئله‌ی مهمی نباشد. شاید حتی محصولات یا خدمات بهتر و باکیفیت‌تری برای رفع این نیاز در بازار وجود داشته باشد. این احتمال هم وجود دارد که هنوز بازار آمادگی پذیرش این محصول را نداشته باشد.

۲. مشکلات مالی

آمار نشان می‌دهد ۲۹٪ از استارتاپ‌ها به‌دلیلِ مشکلات مالی و اتمام نقدینگی‌شان با شکست روبه‌رو می‌شوند. بسیاری از کسب‌وکارهای نوپا اطلاعات و تجربه‌ی کافی درباره‌ی مدیریت مسائل مالی، قوانین مالیاتی و نظایر آنها ندارند و حتی اگر با سرمایه‌ی کافی شروع به کار کرده باشند، هیچ تضمینی وجود ندارد که بتوانند هزینه‌های کسب‌وکارشان را تأمین کنند. از سوی دیگر، ازآنجاکه بیشتر استارتاپ‌ها از پسِ دستمزد مشاوران مالی و حسابداران برنمی‌آیند، خودشان دست‌به‌کار می‌شوند و بنابراین تمام توجه و تمرکزشان را روی حل این مشکلات می‌گذارند، اما به‌دلیل بی‌تجربگی، درنهایت از انجام کارهای اصلی استارتاپ‌شان مانند بررسی مدل کسب‌وکار، مدیریت تیم و نظایر آنها باز می‌مانند.

از همان ابتدای راه‌اندازیِ استارتاپ باید به فکر مدیریت مالی و استفاده‌ی بهینه از نقدینگی‌تان باشید. در غیر این‌صورت مجبور خواهید شد برای رفع مشکلات مالی دارایی‌های شرکت‌تان را بفروشید و بنابراین به‌زودی کسب‌وکارتان منحل خواهد شد. اگر بودجه‌ی کافی برای استخدام مشاور مالی ندارید، می‌توانید از برون‌سپاری حسابداری بهره گیرید و امور مالی استارتاپ‌تان را به شرکت‌هایی که خدمات حسابداری، خدمات مالیاتی، مشاوره مالی و مشاوره مالیاتی را با هزینه‌ی کمتر ارائه می‌دهند بسپارید. اگر خیال‌تان از بابت مسائل مالی راحت باشد بهتر می‌توانید به امور اصلی کسب‌وکارتان رسیدگی کنید. از مشکلات مالیاتی در ایران نیز غافل نشوید، چراکه ناآگاهی از قوانین ریزودرشت کسب‌وکار و قوانین مالیاتی همواره یکی از پررنگ‌ترین دلایل ازدست رفتن سرمایه و زمین خوردن استارتاپ‌ها بوده است.

۳. انتخاب نادرست اعضای تیم

٪۲۳ از استارتاپ‌ها به‌دلیل انتخاب نادرست اعضای تیم‌شان با شکست مواجه می‌شوند. برای موفقیت هر استارتاپ وجود تیمی هماهنگ که اعضای آن مهارت‌های مختلفی داشته باشند ضروری است. اعضای تیم باید به‌درستی انتخاب شوند و همه در راستای هدف اصلی تلاش کنند. درصورتی‌که استارتاپ با بیش از یک بنیان‌گذار راه‌اندازی شده است، این هماهنگی و هم‌فکری باید بین آنها نیز وجود داشته باشد. زیرا بسیاری از استارتاپ‌ها به‌دلیل ناهماهنگی و وجود نظرات متضاد بین بنیان‌گذاران با شکست مواجه شده‌اند.

۴. ناتوانی در برابر رقیبان

٪۱۹ از استارتاپ‌ها به‌دلیل نداشتن شناخت کافی از رقیبان و ناتوانی در رقابت با آنها شکست می‌خورند. این استارتاپ‌ها تصور می‌کنند محصولات یا خدمات آنها منحصربه‌فرد است و مشابه آنها در بازار وجود ندارد. درحالی‌که امروزه به‌سختی می‌توان محصول یا خدماتی را یافت که حتی یک رقیب در بازار نداشته باشد. بنابراین این تفکر را از خودتان دور کنید که شما تنها کسی هستید که این محصول یا خدمات را ارائه کرده‌اید؛ حتی اگر اولین باشید آخرین نخواهید بود. از وجود رقیبان ناراحت نباشید و آنها را نادیده نگیرید. درعوض سعی کنید محصولات و خدمات باکیفیت‌تری نسبت‌به آنها ارائه بدهید. نکته‌ی مهم دیگر این است که تصور نکنید رقیبان شما فقط استارتاپ‌ها هستند، گاهی ممکن است یک شرکت یا کسب‌وکار بزرگ و معتبر در برابر شما قرار گرفته باشد.

۵. نداشتن تجربه‌ی کافی در قیمت‌گذاری

براساس آمار، حدود ۱۸٪ از استارتاپ‌ها به این دلیل که از روش‌های صحیح قیمت‌گذاری روی محصول یا خدمات‌شان آگاهی ندارند با شکست مواجه می‌شوند. آنها تصور می‌کنند تغییر قیمت‌ها در بازار همواره به‌صورت خطی پیشرفت می‌کند. نوسانات قیمت در بازار امری کاملا طبیعی است، اما اگر ندانید چگونه باید محصول‌تان را قیمت‌گذاری کنید باید درِ کسب‌وکارتان را تخته کنید. بهترین روش این است که ابتدا محصول یا خدمات‌تان را با قیمتی اولیه و متناسب با هزینه‌های آن به بازار عرضه کنید. سپس منتظر بمانید تا ببینید چه اتفاقی خواهد افتاد. برخی افراد تصور می‌کنند اگر محصول یا خدمات‌شان با استقبال روبه‌رو شده است، باید قیمت آن را افزایش دهند و بالعکس، اگر کسی طالب محصول یا خدمات‌شان نیست باید قیمت آن را پایین بیاورند. این کاملا نادرست است. به این فکر کنید که اگر محصول‌تان را با قیمت متوسط (نه‌چندان گران و نه‌چندان ارزان) به بازار عرضه کنید، هزینه‌های شرکت تأمین خواهد شد یا خیر. متأسفانه بسیاری از استارتاپ‌ها قادر به برقراری این تعادل نیستند. برای قیمت‌گذاری صحیح، ابتدا باید مشتریان، محصول و بازار آن را به‌خوبی بشناسید و نیز به قیمت محصولات یا خدمات رقیبان نیز توجه کافی داشته باشید.

۶. محصول بی‌کیفیت

گاهی‌اوقات از ایده‌ای بسیار ناب، استارتاپی فوق‌العاده شکل می‌گیرد؛ اما محصول ارائه‌شده آن‌قدر بی‌کیفیت است که به شکست استارتاپ می‌انجامد. براساس آمار، ۱۷٪ از استارتاپ‌ها به‌دلیل کوتاهی بنیان‌گذاران‌شان درباره‌ی کیفیت محصول با شکست مواجه می‌شوند. این افراد اصلا نمی‌دانند چه می‌کنند و احتمالا قبل از ورود به حوزه‌ی فعالیت‌شان به‌اندازه‌ی کافی با آن آشنایی ندارند. بهتر است قبل از نهایی کردن محصول و عرضه‌ی اولیه‌ی آن به بازار از کیفیت آن اطمینان یابید تا به وجهه‌ی برندتان خدشه‌ای وارد نشود.

۷. توجه نداشتن به مدل کسب‌وکار

هیچ کسب‌وکاری بدون طرح و برنامه قادر به ادامه‌ی فعالیت نخواهد بود. درواقع، ۱۷٪ از استارتاپ‌ها به‌دلیل نداشتن مدل کسب‌وکار تعطیل می‌شوند. مدل کسب‌وکار حتما باید قبل از راه‌اندازی استارتاپ تعیین شود. با داشتن طرح و برنامه‌ریزی می‌توانید بر اهداف کسب‌وکارتان تمرکز کنید. برای برنامه‌ریزی به‌اندازه‌ی کافی زمان بگذارید و شواهد عینی را بررسی کنید تا ببینید مدل کسب‌وکارتان اجرایی هست یا فقط در حد تئوری باقی می‌ماند.

مدل کسب‌وکار به شما اطلاعاتی راجع‌به زمینه‌ی فعالیت و اهداف‌تان، تحلیل مخاطبان هدف و حتی جریان نقدی کسب‌وکارتان ارائه می‌دهد. از ابزاری به‌نام بوم کسب‌وکار استفاده کنید تا درک بهتری از مدل کسب‌وکار خود پیدا کنید. پس از برنامه‌ریزی می‌توانید کسب‌وکارتان را توسعه دهید.

۸. بازاریابی ضعیف

برخی از استارتاپ‌ها براساس ایده‌ای ناب شکل می‌گیرند و محصول/خدمات‌شان هم بسیار باکیفیت است، اما به‌دلیل نداشتن مشتری با شکست مواجه می‌شوند؛ دلیلش این است که کسی از محصول خوب آنها اطلاع ندارد. در این بین حتی ممکن است افراد زیادی هم از محصولات یا خدمات ارائه‌شده آگاه شوند، اما اگر آنها جزو مشتریان هدف آن شرکت نباشند، فرآیند بازاریابی اثربخشی لازم را نخواهد داشت. آمار نشان می‌دهد ۱۴% استارتاپ‌ها به‌دلیلِ بازاریابی ضعیف به موفقیت نمی‌رسند. بازاریابی را به‌هیچ‌وجه نادیده نگیرید، حتی وقتی بهترین‌ها را ارائه می‌کنید.

۹. بی‌توجهی به بازخوردهای مشتریان

یکی از مهم‌ترین عوامل موفقیت استارتاپ‌ها از شروع یک ایده تا تولید محصول و بررسی آن، اهمیت دادن به بازخوردهای کاربران و مشتریان است. ۱۴٪ استارتاپ‌ها به این دلیل شکست می‌خورند که بنیان‌گذاران آنها دیدگاه‌های مشتریان را بررسی نمی‌کنند و بنابراین از نقاط قوت و ضعف‌شان آگاه نمی‌شوند. گاهی‌اوقات یک ضعف کوچک ازنظر مشتری درنهایت به نابودی استارتاپ منجر می‌شود. در این میان برخی استارتاپ‌ها هم هستند که با توجه به بازخورد مشتریان‌شان و تغییرات ضروری و سریع در محصول توانسته‌اند علاوه‌ بر جلب رضایت مشتریان فعلی بازار خود را توسعه دهند.

۱۰. ارائه‌ی محصول در زمان نامناسب

برخی از استارتاپ‌ها زودتر از پیشرفت تکنولوژی موردنیازشان راه‌اندازی می‌شوند و ازآنجاکه بازاری برای آنها وجود ندارد با شکست مواجه خواهند شد. دسته‌ی دیگر آن‌قدر دیر شروع به کار می‌کنند که یا بازار اشباع می‌شود یا تکنولوژی پیشرفته‌تری جای آن را می‌گیرد. بنابراین راه‌اندازی استارتاپ در زمان مناسب بسیار اهمیت دارد. براساس آمار، ۱۳٪ از استارتاپ‌ها فقط به‌دلیل راه‌اندازی در زمان نامناسب از دور خارج شده‌اند.

۱۱. از دست دادن تمرکز

یکی دیگر از دلایل شکست استارتاپ‌ها که حدود ۱۳٪ از آنها را در برمی‌گیرد، ازدست دادن تمرکز است. راه‌اندازی یک استارتاپ علاوه بر زمان، تلاش و پول به تمرکز کافی بر اهداف اصلی کسب‌وکار نیاز دارد. بسیاری از استارتاپ‌ها به‌دلیل کاهش تمرکز بنیان‌گذاران و پراکندگی پروژه‌ها، از مسیر اصلی هدف‌شان منحرف می‌شوند.

در این بین برخی استارتاپ‌ها می‌توانند بخش‌هایی از کسب‌وکار را که به شکل‌گیری هسته‌ی اصلی آن مربوط نیست، برون‌سپاری کنند. شرکت‌های کوچک و متوسط در سرتاسر جهان و بسته‌به نوع کسب‌وکارشان مواردی نظیر بازاریابی محتوایی و مدیریت بلاگ، مدیریت سایت، مدیریت موجودی، مدیریت مالی و… را به شرکت‌های باتجربه می‌سپارند و با خیال راحت به چالش‌های کسب‌وکار جدیدشان رسیدگی می‌کنند.

۱۲. ناهماهنگی تیم با سرمایه‌گذاران

بسیاری از بنیان‌گذاران استارتاپ‌ها پس از مطرح‌کردن ایده‌شان و گردآوری تیمی مناسب، شروع به کار می‌کنند و همه‌چیز به‌نظر عالی پیش می‌رود. اما پس از مدت کوتاهی استارتاپ شکست می‌خورد. یکی از دلایل این شکست که ۱۳٪ از استارتاپ‌ها را درگیر می‌کند، ناهماهنگی و اختلافات بین بنیان‌گذاران، سرمایه‌گذاران و اعضای تیم است که قبل از شروع کار وجود نداشت. تیم استارتاپی و سرمایه‌گذار باید بکوشند تا زبان واحدی برای هماهنگی‌ها و پیگیری‌ها تعریف کنند و سرمایه‌گذار هم به‌نوعی توجیه شود که در محیط‌های استارتاپی ممکن است سودآوری کمی از برنامه عقب بیفتد. تهیه گزارش‌های مالی به‌شکل درست می‌تواند به‌صورت مستمر سرمایه‌گذار را در جریان وضعیت قرار دهد.

۱۳. تغییر ندادن مسیر نادرست

گاهی بنیان‌گذاران پس از تولید و بررسی محصول مشاهده می‌کنند که این محصول خوب نیست و یا بازار مناسبی برای آن وجود ندارد. اگر در این شرایط تغییر مسیر با درایت کافی انجام شود می‌تواند استارتاپ را نجات دهد، اما در ۱۰٪ موارد ممکن است یکی از دلایل فوق باعث شکست شود.

۱۴. کاهش اشتیاق بنیان‌گذاران

بسیاری از استارتاپ‌ها در ابتدای کار با اشتیاق راه‌اندازی می‌شوند، اما پس از مدتی علاقه‌ی بنیان‌گذاران برای ادامه‌ی کار فروکش می‌کند. براساس آمار، ۹٪ از استارتاپ‌ها به‌دلیل بی‌علاقگی بنیان‌گذاران به حوزه‌ی فعالیت‌شان یا شناخت ناکافی از آن، شکست می‌خورند. با درگیری کردن سرمایه‌گذار تا حدی معقول و در جریان قرار دادن او در کسب موفقیت‌های کوچک و بزرگ انگیزه او را حفظ کنید.

۱۵. راه‌اندازی استارتاپ در موقعیت جغرافیایی نامناسب

مکان راه‌اندازی استارتاپ یکی از عوامل مهم موفقیت آن است؛ به‌طوری‌که آمار نشان می‌دهد ۹٪ استارتاپ‌ها به‌دلیل نامتناسب بین مفهوم استارتاپ و مکان راه‌اندازی آن دچار مشکل می‌شوند. علاوه‌براین، استارتاپ‌هایی که با تیم‌های دورکار راه‌اندازی می‌شوند، باید راه‌های ارتباطی مؤثر با آنها برقرار کنند. در غیر این‌صورت، فقدان کار تیمی و بی‌برنامگی منجربه شکست استارتاپ خواهد شد. ابزارهای جدید برگزاری جلسات، برنامه‌ریزی، زمان‌بندی و مدیریت آنلاین پروژه‌ها را امتحان کنید و به بهترین‌نحو در کسب‌وکارتان به‌کار گیرید.

۱۶. بی‌علاقگی سرمایه‌گذار

پیش‌از این، درباره‌ی مشکلات مالی که سر راهِ استارتاپ‌ها قرار دارد صحبت کردیم. به‌جز تمام‌شدن نقدینگی، بی‌علاقه‌ی سرمایه‌گذاران و ناتوانی بنیان‌گذاران در جذب آنها نیز از دلایل مهم شکست ۸٪ از استارتاپ‌ها به‌شمار می‌رود.

۱۷. مسائل حقوقی و قانونی

گاهی استارتاپی براساس ایده‌ای ساده شکل می‌گیرد، اما پس از مدتی با مسائل قانونی بسیار پیچیده مواجه می‌شود. مشکلات قانونی در مسیر کسب‌وکارهای نوپا که تجربه‌ی چندانی هم ندارند موانع زیادی ایجاد می‌کنند که در ۸٪ موارد، آنها را از ادامه‌ی فعالیت بازمی‌دارند. مشکلات قانونی از ثبت شرکت، برند و محصول گرفته تا مشکلات مالیاتی، خط قرمز‌های اجتماعی، محیط‌زیست و غیره را شامل می‌شوند. تمامی موارد را ریزبه‌ریز بررسی کنید و کوچک‌ترین نکات را از قلم نیندازید، چون دیر یا زود دردسرش گریبا‌ن‌گیرتان می‌شود.

۱۸. نداشتن شبکه‌ی ارتباطی و مشاور

آمار نشان می‌دهد یکی از دلایلی که به‌موجب آن ۸٪ استارتاپ‌ها شکست می‌خورند، این است که بنیان‌گذاران‌شان از شبکه‌های ارتباطی خودشان با سرمایه‌گذاران درست استفاده نمی‌کنند و تمایل ندارند از آنها کمک بخواهند. بهتر است سرمایه‌گذاران را از ابتدا در جریان امور قرار دهید، زیرا آنها می‌توانند به شما کمک کنند. اگر سرمایه‌گذارتان نمی‌تواند در این زمینه کمکی کند، از مشاوران و توسعه‌دهندگان کسب‌وکارها کمک بگیرید.

۱۹. خستگی

معمولا شروع کسب‌وکاری جدید با انرژی زیادی همراه است؛ به‌طوری‌که بنیان‌گذاران نمی‌توانند بین کار و زندگی‌شان تعادل برقرار کنند و به‌همین‌دلیل خسته می‌شوند. این موضوع یکی از دلایل مهم شکست ۸٪ از استارتاپ‌هاست. به‌موقع دست از کار بکشید و پس از استراحت، تلاش‌هایتان را از سر بگیرید. راه‌اندازی کسب‌وکار به‌اندازه‌ی کافی ذهن شما را درگیر و زمان‌تان را می‌گیرید. برخی از مسئولیت‌هایتان را به اعضای تیم مطمئنی که گرد آورده‌اید یا تیم‌های مورداطمینان بیرونی بسپارید.

۲۰. تغییر ندادن مسیر در مواقع ضروری

بسیاری از بنیان‌گذاران با اینکه می‌دانند به بن‌بست رسیده‌اند، حاضر به تغییر مسیر یا استراتژی نیستند. چسبیدن به یک ایده‌ی بد یا یک بازار بد، نه‌تنها موجب اتلاف منابع و پول می‌شود، بلکه به‌دلیلِ پیشرفت نکردن کار سبب ناامیدی کارکنان می‌شود. ۷٪ از استارتاپ‌ها به‌دلیل این اشتباه بزرگ با شکست مواجه می‌شوند. اگر مسیرتان اشتباه بوده، غرورتان را کنار بگذارید و لج‌بازی نکنید؛ شاید با تغییر مسیر فرصت‌های خیلی بهتری نصیب‌تان شود.

منبع: چطور

۱۰ کاربرد داده کاوی در بازاریابی

خیلی از شرکت‌ها روی گنجی از داده‌ی مشتری نشسته‌اند، اما با آنها هیچ‌کاری انجام نمی‌دهند! جالب است نه؟ گنجی داشته باشی و آن را به حال خودش رها کنی! این داده‌ها می‌توانند بینش شرکت را تغییر دهند. بینشی که می‌تواند موجب افزایش وفاداری مشتری شود، سود پنهان شرکت را آشکار کند و هزینه‌های جذب و نگهداری مشتری را کاهش دهد. آیا شما هم انبوهی از داده دارید که از آن استفاده‌ نمی‌کنید؟‌ دوست دارید بدانید از داده‌های بی‌استفاده‌‌تان چگونه می‌توانید استفاده کنید؟‌ در این مقاله راه‌های معمول دیتا ماینینگ و کاربردهای داده‌کاوی در بازاریابی توضیح داده شده است. با ما همراه باشید.

اصولا یک شرکت با داده‌های زیادی سروکار دارد. اکثر این داده‌ها از رفتار مشتریان به‌دست می‌آید و تنوع و حجم آن نیز تا حد زیادی به مقیاس کسب‌وکار وابسته است. اطلاعات کلی مشتریان (سن، جنسیت، تحصیلات، محل زندگی و …)، دفعات خرید، میزان خرید، داده‌های شکایت‌ها و تماس با امور مشتریان همه از این قبیل داده‌ها هستند. معمولا همه‌ی شرکت‌ها انبوهی از این داده‌ها را ثبت و ضبط می‌کنند اما در اختیار داشتن این داده‌ها به تنهایی هیچ کمکی به هیچ کسب‌وکاری نخواهد کرد. هنر اصلی این است که به کمک تحلیل این داده‌ها که به آن داده‌کاوی یا دیتا ماینینگ (Data Mining)‌ می‌گویند؛ الگوهای رفتاری مشتریان را پیدا کرد. در حقیقت این داده‌ها حکم یک معدن طلا را دارند که باید از طریق داده‌کاوی به طلای آن دست پیدا کرد. در ادامه با چند نمونه از کاربردهای دیتا ماینینگ یا داده‌ کاوی در بازاریابی آشنا می‌شویم.

۱. تجزیه‌وتحلیل سبد خرید

گاهی به تجزیه‌وتحلیل سبد خرید، «تحلیل وابستگی» نیز گفته می‌شود. این نوع تحلیل به خریدهای مشتری توجه می‌کند و در بهبود نحوه چیدمان اجناس در مغازه به فروشنده‌ها کمک می‌کند یا به فروشگاه‌های اینترنتی مثل آمازون کمک می‌کند تا بتوانند بخش «کالاهای مشابه» را بهتر برنامه‌نویسی کنند. «سبد» عنوان عامیانه‌ای از همان چیزی است که خریداران موقع خرید در دست می‌گیرند.

پایه‌ و‌ اساس این نوع داده‌کاوی (Data Mining) این است که از روی خرید گذشته‌ی مشتری، می‌توان رفتار آتی او را پیش‌بینی کرد. این «رفتار» شامل خرید یا ترجیحات مشتری است. فقط مغازه‌های دم‌دستی مثل بقالی‌ها نیستند که می‌توانند از این تحلیل استفاده کنند. درادامه به چند مثال اشاره می‌کنیم که نشان می‌دهد چگونه از تحلیل سبد خرید می‌توان در صنایع متفاوت استفاده کرد:

ارزیابی استفاده از کارت اعتباری

این مورد به‌خصوص برای کسب‌و‌کارهای آنلاین اهمیت دارد. به‌طور کلی متخصصان این حوزه از بررسی داده‌های کارت اعتباری به کلاهبرداری‌های احتمالی پی می‌برند، اما به‌جز آن، می‌توان این داده‌ها را بررسی کرد تا واریانس محدودیت‌های اعتبار، شرایط، نرخ بهره و حتی بدهی‌ها را درآورد.

ارزیابی الگوی استفاده از تلفن

برای مثال، با این تحلیل می‌توانید تمام مشتریانی را که از همه‌ی طرح‌های جدید تلفن‌ همراه استقبال می‌کنند، پیدا کنید. بعد تحلیل کنید که شخصیت این دسته به‌گونه‌ای است که نیاز دارند زودبه‌زود چیزهای جدیدی را امتحان کنند. از برآیند این تحلیل‌ها ممکن است تصمیم بگیرید طرح انگیزشی دیگری برای آنها فعال کنید تا همچنان مشتاق به استفاده از اپراتور شما بمانند.

شناسایی تقلب در مطالبه‌ی بیمه

به کمک داده‌کاوی (دیتا ماینینگ) اطلاعات آرشیو بیمه‌ها، شرکت‌های بیمه می‌توانند مطالباتی را که به احتمال زیاد از طریق تقلب، به احیای پول از دست‌رفته پرداخته‌اند، شناسایی کنند و قوانینی وضع کنند که از بروز چنین کلاهبرداری‌هایی در آینده جلوگیری کند.

لازم نیست تمام خریدها در یک‌مرتبه باشد تا استفاده از این تحلیل امکان‌پذیر شود. اکثر ابزارهای تحلیلی داده‌کاوی (دیتا ماینینگ) می‌توانند رفتار خرید را در طول زمان بررسی کنند. پس به شما این امکان را می‌دهند که روندهای مشابه را کشف کنید و فرصت امتحان روش‌های مختلف افزایش فروش را داشته باشید.

نکته: به داده‌های خود به دقت نگاه کنید. ببینید آیا الگوی خاصی در آنها وجود دارد؟ مثلا کسانی که از کالای x می‌خرند، از کالای y هم می‌خرند؟ کدام مورد را اول می‌خرند؟ چرا؟ به‌نظرتان می‌توانید طرحی بریزید که مشتریان کالای x، y و z را بخرند تا فروش بیشتری داشته باشید؟

۲. پیش‌بینی فروش

این تحلیل به این مورد توجه می‌کند که مشتریان چه موقع خرید کرده‌اند و سعی می‌کند پیش‌بینی کند احتمالا دوباره کِی خرید خواهند کرد؟ از این تحلیل می‌توانید برای تعیین استراتژی موجودی انبار یا یافتن محصولات مکمل برای فروش استفاده کنید. این تحلیل تعداد مشتریان شما را در بازار مشخص می‌کند و پیش‌بینی می‌کند که چه تعدادی از آنها خرید خواهند کرد. مثلا فرض کنید در خیابان انقلاب آشپزخانه‌ای دارید. در ادامه سؤالاتی ذکر می‌شود که خوب است از خودتان بپرسید:

  • چه تعداد از افراد، خانوار‌ها یا کسب‌و‌کارهایی که در یک کیلومتری شما هستند ممکن است به شما سفارش غذا دهند؟
  • چه تعداد رقیب در این یک کیلومتر وجود دارد؟
  • چه تعداد فرد، خانوار‌ یا کسب‌و‌کار در ۵ کیلومتری شما حضور دارند؟
  • چه تعداد رقیب در این ۵ کیلومتر وجود دارد؟

نکته: وقتی زمان پیش‌بینی فروش فرا می‌رسد، ۳ جریان نقدینگی متفاوت را درنظر بگیرید: واقع‌بینانه، خوش‌بینانه و بدبینانه. در این حالت می‌دانید در بدترین حالت به چه میزان سرمایه احتیاج دارید تا بتوانید شرایط را تاب بیاورید.

۳. بازاریابی پایگاه داده

با بررسی الگوی خرید مشتری و مشاهده‌ی خصوصیات جمعیت‌شناختی و روان‌شناختی مشتریان، می‌توانید پروفایل بسازید و محصولاتی خلق کنید که خودشان خودشان را بفروشند! قطعا هر بازاریابی برای اینکه پایگاه داده‌ی ارزشمندی داشته باشد باید به تکمیل داده‌ها ادامه دهد. شما داده‌های خودتان را از طریق اطلاعات فروش، نظرسنجی‌ها، ایمیل‌ها و پرسشنامه‌ها تکمیل و بعد مشتریان را براساس این دانش هدف‌بندی می‌کنید.

نکته: فرآیند داده‌کاوی یا دیتا ماینینگ از جمع‌آوری اطلاعات شروع می‌شود. مثلا اگر صاحب یک آشپزخانه هستید، پایگاه داده‌ی شما شامل موارد زیر می‌شود:

  • سوابق خریدی که از طریق تخفیفی که در سایت x داده‌اید به‌دست آمده است (مثلا ۵٪ تخفیف خرید یا تخفیف‌های مرحله‌ای).
  • مسابقاتی که برگزار کرده‌اید تا اطلاعات بیشتری درباره‌ی محل سکونت مشتریان‌تان به‌دست آورید.
  • خبرنامه‌های الکترونیکی که می‌فرستید تا مشتریان را از تازه‌های هر هفته باخبر کنید و در کنار آن برای‌شان نظرسنجی می‌فرستید تا از آنها اطلاعات بیشتری دریافت کنید و بتوانید درباره‌ی محصولات و روش‌های افزایش جدید برنامه‌ریزی کنید.
  • اکانت توئیترتان که مکانی‌ است برای شنیدن نظرات مثبت و منفی مخاطبان‌تان.

وقتی این داده‌ها را جمع‌آوری کردید، دنبال فرصت‌ بگردید. مثلا بهترین روزها برای اجرای روش‌های افزایش فروش از طریق تخفیف کدام‌اند؟ از خودتان بپرسید مشتریان محلی شما چه کسانی هستند و چطور می‌توانید این مشتریان را به «طرفداران» برند خود تبدیل کنید؟

۴. برنامه‌ریزی بازارپردازی (مرچندایز)

مرچندایزینگ به طراحی چیدمان فروشگاه برای بازاریابی بهتر کالاها و فروش بیشتر مربوط می‌شود. برنامه‌ریزی بازارپردازی برای هر دو مدل شرکت آنلاین و آفلاین مفید است. در حالت آفلاین، شرکتی که به‌دنبال رشد از طریق افزودن فروشگاه‌ها است می‌تواند میزان مرچندایز موردنیاز را از طریق برآورد چیدمان فروشگاه فعلی خود برآورد کند. در کسب‌و‌کار آنلاین برنامه‌ریزی مرچندایز می‌تواند به تعیین گزینه‌های موجودی و انبارداری کمک کند.

رویکرد درست، شما را به پاسخ‌هایی می‌رساند تا بتوانید در مورد موارد زیر تصمیم‌گیری کنید:

  • استهلاک انبار: بازارپردازی می‌تواند به‌راحتیِ به‌روزرسانی یک مقاله‌ی پی‌دی‌اف باشد تا لوازم‌ جانبی جدید یا قدیمی را وارد کنید.
  • انتخاب محصول: داده‌کاوی (Data Mining) به شما کمک می‌کند تا تعیین کنید مشتریان طالب کدام محصولات هستند. لازمه‌ی این تحلیل این است که روی مرچندایز رقبای خود هم مطالعه داشته باشید.
  • تراز کردن موجودی انبار: داده‌کاوی کمک می‌کند میزان مناسب موجودی انبار را نیز تعیین کنید. نه خیلی زیاد نه خیلی کم و در طول سال یا فصل‌های خرید مشتریان.
  • قیمت‌گذاری: داده‌کاوی حتی می‌تواند کمک کند مناسب‌ترین قیمت برای محصول‌تان را هم پیدا کنید. چون از حساسیت‌های مشتری پرده‌برداری می‌کنید.

نکته: نادیده گرفتن این استراتژی پایگاه داده، می‌تواند سبب عملکرد ضعیف در زمینه‌ی تولید، خدمات‌دهی به مشتریان و تجربه مشتری شود. اگر شما قادر به اجرای فروش‌افزایی صحیح درباره‌ی محصولات‌تان نباشید، انتظارات مشتریان درباره‌ی فروشگاه‌تان را برآورده نکنید یا قیمت‌تان با توقع بازار همخوان نباشد، مشتریان شما را ترک می‌کنند و به رقبا روی خواهند آورد.

۵. بازاریابی کارت

اگر کسب‌و‌کار شما شامل صدور کارت اعتباری می‌شود، می‌توانید از طریق الگوی مصرف، مشتریان را به بخش‌هایی تقسیم کنید و بعد براساس آن بخش‌ها برنامه‌های حفظ مشتری، هدف‌گذاری محصولات برای توسعه و طراحی قیمت را طرح‌ریزی کنید.

یک مثال خوب برای این مورد درباره‌ی زمانی است که ایالات متحده تصمیم گرفت برای کسانی که به‌طور مرتب به خارج از کشور مسافرت می‌کنند کارت اعتباری مخصوص صادر کند. آژانس بازاریابی، پایگاه داده را به مسافران مرفه تقسیم‌بندی کرد (۳۰ هزار نفر با سطح درآمد بالا). این آژانس برای بازار هدف ایمیل مستقیم فرستاد و ۳٪ پاسخ دریافت کرد. ممکن است به‌نظرتان رقم ناامیدکننده‌ای باشد. اما جالب است بدانید این رقم از استاندارد صنعت بالاتر بود! خیلی از مؤسسات مالی بزرگ به‌طور معمول به‌میزان نرخ ۰.۵٪ پاسخ دریافت می‌کنند. این نشان می‌دهد پایگاه داده زمانی که بازاریابی کارتی انجام شود چقدر می‌تواند مؤثر باشد.

نکته: قطعا در صدور کارت اعتباری هزینه‌هایی هست که هر شرکتی از پس آن برنمی‌آید. اما اگر شما از پس این مخارج برمی‌آیید، حتما انجامش دهید. تحلیل رفتار خرید مشتری براساس عادات کارت اعتباری‌شان می‌تواند چشم‌انداز را عملی کند. طوری‌که به روش‌های افزایش فروش و برنامه‌های بازاریابی جهت مناسبی می‌دهد تا درآمد بیشتر و وفاداری مشتری بالاتری را تجربه کنید.

۶. تحلیل جزئیات تماس ثبت‌شده

اگر شرکت شما به ارتباطات مخابراتی مربوط است، پس می‌توانید داده‌های وارد شده را برای بررسی الگوها، ساختن پروفایل مشتری و سپس ساختن یک ساختار قیمت‌گذاری مجزا برای به حداکثر رساندن سود استفاده کنید. همچنین می‌توانید از روش‌هایی برای افزایش فروش استفاده کنید که با اطلاعات به‌دست‌آمده همخوانی داشته باشند.

یک اپراتور موبایل در چین با ۶۰۰ هزار مشترک می‌خواست با تحلیل داده‌های خود به یک برنامه بازاریابی برسد که رقیب را شکست دهد. اولین کار تیم تحلیل داده این بود که شاخصی تعیین کردند که با آن، رفتار تماس‌گیرنده را توصیف کند. سپس این شاخص را براساس عناصر زیر به ۱۵ بخش تقسیم کردند:

  • متوسط دقایق استفاده برای هر کاربر؛
  • درصد تماس‌های محلی؛
  • درصد تماس‌های از راه دور؛
  • درصد تماس‌های آی‌پی؛
  • درصد رومینگ؛
  • درصد زمان‌هایی که خطوط تماس محلی آزاد هستند؛
  • درصد زمان‌هایی که خطوط تماس از راه دور آزاد هستند؛
  • درصد زمان‌هایی که خطوط تماس رومینگ آزاد هستند.

دپارتمان بازاریابی باتوجه به این اطلاعات، استراتژی مرتبط با هر بخش را طراحی کرد. برای مثال برای گروه‌های مختلف برنامه‌هایی مثل افزایش رضایت مشتری، تحویل سرویس پیامک باکیفیت و برنامه‌ای برای تشویق به مکالمه‌ی بیشتر تهیه شد.

نکته: چه براساس داده‌ی موبایل مشتری، چه براساس خدمات تماس مشتری، در داده‌های موجود در جزئیات تماس ثبت‌شده غوطه‌ور شوید تا راه‌هایی برای بهبود خدمات فعلی خود یا یافتن فرصت‌های افزایش فروش جدید پیدا کنید.

۷. وفاداری مشتری

در دنیایی که جنگ قیمت روی می‌دهد، هربار که رقیب قیمت پایین‌تری پیشنهاد دهد، شما با کاهش مشتری مواجه خواهید شد. شما می‌توانید با استفاده از داده‌کاوی به‌خصوص به کمک رسانه‌های اجتماعی، این ضرر را به‌حداقل برسانید.

یعنی، حالا که وفاداری مشتری اهمیت زیادی دارد، برخی شرکت‌ها از رسانه‌ی اجتماعی به بهترین نحو استفاده می‌کنند تا برنده‌ی رقابت شوند. آنها با استفاده از این رسانه‌ها تلاش می‌کنند نظر مشتریان را بفهمند و برای جذب مشتریان جدید و حفظ مشتریان قبلی تلاش می‌کنند. برخی از ترفندهای چنین شرکت‌هایی شامل موارد زیر می‌شود:

نوآوری کارمند

با استفاده از برخی ابزارها از کارمندان نظرخواهی می‌کنند تا ایده‌هایشان را درباره‌ی راه‌های ارتقای علاقه‌مندی مشتری، توسعه محصول و رشد آتی به‌اشتراک بگذارند. چه‌کسی گفته داده‌کاوی در بازاریابی همیشه باید در سمت مشتری صورت گیرد؟

فیس‌بوک

ازطریق روشی به نام «خوشه‌بندی مشتری»، می‌توان با بررسی داده‌ی مخاطبان فیس‌بوک به ایده‌هایی برای ارتقای برند، رضایت بیشتر مشتریان و افزایش وفاداری رسید.

Faceoff

یک اپلیکیشن خارجی به نام Faceoff وجود دارد که مردم می‌توانند در آن ایده‌های احتمالی خود را خلق کنند و به ایده‌ی دیگران رأی دهند. برای مثال، شاید کسی پیشنهاد دهد که یک شبکه‌ی اجتماعی مخصوص برای افراد داخل هواپیما راه بیندازیم. ممکن است فرد دیگری پیشنهاد ساخت اپلیکیشنی را بدهد که بتواند نشان دهد زمانی‌که سوار هواپیما هستیم، فضای زیر هواپیما چه شکلی است؟ بعد، مردم این ایده‌ها را می‌بینند و رأی می‌دهند. این فضا، امکان می‌دهد شرکت‌ها از ایده‌ی مشتریان‌شان باخبر شوند و میزان محبوبیت این ایده‌ها را براساس نتیجه‌ی آرا مشاهده کنند.

نکته: در زمان داده‌کاوی (دیتا ماینینگ) تمرکز روی اعدادی مثل ارزش طول‌ عمر مشتری، می‌تواند هزینه‌های کسب شما را پایین بیاورد. اما مهم‌تر اینجاست که بفهمید «چرا» مشتریان شما را ترک می‌کنند؟ اینجا همان‌جایی است که ترکیبی از راهکارها برای‌تان کاربردی می‌شوند. چون داده‌ها فقط به شما می‌گویند مشتریان «کجا» شما را ترک کرده‌اند. بعد با مصاحبه و پرسش‌نامه‌ها می‌توانید به این نتیجه برسید که «چرایی» ترک آنها چیست.

۸. بخش‌بندی بازار

یکی از مفیدترین کاربردهای داده‌کاوی در بخش‌بندی مشتریان است. خیلی هم ساده است. از روی داده‌هایی که دارید می‌توانید بازار خود را به بخش‌های معنادار مثل سن، درآمد، شغل یا جنسیت تقسیم کنید. این اطلاعات را هم چه درحال اجرای ایمیل مارکتینگ باشید، چه درحال پیاده‌‌سازی استراتژی سئو می‌توانید به‌دست آورید.

بخش‌بندی‌ها کمک می‌کنند رقبای خود را نیز پیدا کنید. چشم‌انداز ناشی از بخش‌بندی باعث می‌شود بفهمید مظنونانی که درنظر گرفته بودید تنها کسانی نیستند که پول مشتری شما را مورد هدف قرار داده بودند. این خیلی مهم است. وقتی مشاوران از مدیران کسب‌و‌کاری می‌پرسند رقبای شما کیستند؟ اصولا تمام آنها فهرستی از پیش آماده‌شده دارند. مشاوران در ادامه فهرست بزرگ‌تری به آنها می‌دهند. خیلی از کسب‌و‌کارها احتیاج دارند تا فهرست رقبای خود را ۲ تا ۳ برابر بزرگ‌تر کنند تا بتوانند رقابت کارآمدتری داشته باشند.

نکته: بخش‌بندی داده‌ها می‌تواند به بهبود نرخ تبدیل کمک کند. چون با بخش‌بندی، شما روش‌های افزایش فروش خود را روی بازاری تنگاتنگ با بیشترین نرخ علاقه‌مندی پیاده‌سازی می‌کنید. بخش‌بندی بازار به شما کمک می‌کند بفهمید در هر بخش چه رقبایی دارید. پس روش‌هایی را برای فروش بیشتر برنامه‌ریزی می‌کنید که به‌طور شخصی‌سازی‌شده‌ای نیازهای مخاطبان‌تان را رفع کند؛ چیزی که یک پروموشن (فروش‌افزایی) عمومی و کلی هرگز نخواهد توانست.

۹. تولید محصول

داده‌کاوی یا دیتا ماینینگ ابزار ایده‌آلی است تا به کمک آن محصولاتی مناسب بخش‌های بازار طراحی کنید. درواقع، به کمک داده‌کاوی (Data Mining) در بازاریابی می‌توانید بفهمید مشتری چه ویژگی‌هایی از محصول‌تان انتظار دارد. البته محصولات نوآورانه همان‌ چیزی را که مشتری می‌خواهد، عینا به دستش نمی‌دهد. محصولات نوآورانه زمانی پدید می‌آیند که به داده‌ها نگاه کنیم و خلأهایی را بیابیم که مشتریان خواستار پُر شدنش هستند. وقتی حرف از این نوع محصول می‌شود، عواملی که باید درنظر بگیریم شامل موارد زیر است:

  • رفع یک نیاز مُبرم؛
  • پیشنهاد چیزی کاملا منحصربه‌فرد؛
  • ورود به بازار با نامی منحصربه‌فرد؛
  • طراحی جذاب؛
  • عرضه به بازاری گسترده؛
  • قابلیت فروش به نسل‌های متفاوت؛
  • خلق قیمتی که به خرید ناگهانی کمک کند؛
  • هزینه‌ی ساخت باید آن‌قدر کم باشد که با وجود قیمت عرضه، سودی هم حاصل شود.

نکته: بیشتر شرکت‌های نوآور از «تولید مستقیم محصول» کار خود را شروع نکرده‌اند. آنها از «نقطه‌ی دردی» که با داده‌کاوی به آن پی برده‌اند کار خود را آغاز کرده‌اند. بعد محصولی خلق کرده‌اند که مشکل مشتری را طوری حل کند که مشتری هیچ‌وقت تصورش را نمی‌کرد. این‌ کار را انجام دهید تا به‌راحتی از ۹۰٪ رقبا جلو بیفتید.

۱۰. وارانتی

در آخر، داده‌کاوی در بازاریابی به شما کمک می‌کند تا تخمین بزنید چه تعدادی از افراد از وارانتی شما استفاده خواهند کرد. این مورد برای گارانتی هم صدق می‌کند.

  • برای مثال، خودِ من اثر کششی گارانتی روی افزایش فروش را آزمایش و بررسی کرده‌ام. قبل از پیاده‌سازی آزمایش، لازم بود داده‌ها آنالیز شوند تا مشخص شود چه تعداد از افراد محصول فروش‌رفته را برای وارانتی پس خواهند فرستاد. من داده‌ها را در دو مجموعه بررسی کردم:
  • فروش خالص
  • توافقاتی که در چهارچوب گارانتی خاصی انجام شده بود

من آن دو رقم را در مجموعه فروش‌های مختلفی جمع‌آوری کردم. بعد مقدار گارانتی را تعدیل کردم تا زمانی‌که مشتریان محصول را پس می‌فرستند خیلی ضرر نکنیم. چنین محاسباتی برای شرکت‌های بزرگ کارآمدی بیشتری دارد.

نکته: یکی از بهترین راه‌ها برای خلق گارانتی موفق، بررسی گارانتی‌های قبلی، فروش و سود است. این بررسی می‌تواند به شما کمک کند تا تضمین ۱۱۰٪ بازگشت پول را به مشتریان بدهید و مرزی بین خود و رقبا ایجاد کنید.

نتیجه‌گیری

هرچه داده‌ی بیشتری از مشتریان کسب کنید، می‌توانید ارزش بیشتری به آنها پیشنهاد کنید؛ درنتیجه درآمد بیشتری به‌دست می‌آورید. داده‌کاوی در بازاریابی همان چیزی است که می‌تواند حکم یک یاری‌کننده را برای شما داشته باشد. پس اگر شما هم جزء آن کسب‌و‌کارهایی هستید که روی گنجی از داده نشسته‌اید و هیچ‌کاری درباره‌ی آن نمی‌کنید، من شما را به تقسیم‌بندی داده‌هایتان تشویق می‌کنم؛ یا خودتان این کار را انجام دهید یا کسی را استخدام کنید که به داده‌کاوی در بازاریابی تسلط داشته باشد. هرچه هست، نتیجه شما را شگفت‌زده خواهد کرد.

منبع: چطور

 

۱۰ راه حل مفید برای مدیران در مدیریت زمان

مدیریت زمان یکی از مهم‌ترین مهارت‌هایی است که هر مدیر و کارآفرینی باید داشته باشد. مدیران به خاطر مشغله‌ و وظایف بیشتر، ممکن است در مدیریت زمان با مشکل مواجه شوند و برخی اوقات حتی ممکن است به دلیل سردرگمی از انجام کارها باز بمانند. اگر به عنوان یک مدیر فعالیت می‌کنید، با این مطلب از بخش کسب و کار همراه باشید تا با راه‌حل‌هایی ساده برای مدیریت زمان آشنا شوید.

زمان با ارزش‌ترین منبع و سرمایه‌ی افراد شناخته می‌شود. این منبع غیرقابل بازگشت برای مدیران از ارزش بیشتری برخوردار است. این قشر از جامعه‌ی کاری، به‌دلیل داشتن وظایف بیشتر، ممکن است در مدیریت بهینه‌ی زمان با مشکل مواجه شوند و در انجام کارها دچار سردرگمی شده و تمرکز خود را از دست بدهند. راه‌‌حل‌های آسانی برای مدیریت زمان توسط این گروه از افراد وجود دارد که در ادامه با ۱۰ مورد از آنها آشنا می‌شویم.

۱. ضرب‌الاجل‌های کوتاه‌مدت تعریف کنید و به آنها پای‌بند باشید

سعی کنید برای انجام کارها ضرب‌الاجل کوتاه‌مدت تعریف کنید. به طور مثال اگر تصور می‌کنید یک وظیفه برای انجام شدن به دو روز زمان نیاز دارد، یک ضرب‌الاجل یک و نیم روزه برای خود تعریف کنید و به آن پای‌بند باشید. سعی نکنید کارها را به بهترین نحو انجام دهید و بیش از این‌که به عالی بودن نتیجه فکر کنید، به انجام شدن آن وظیفه فکر کنید.

f04e7dd4-4196-4fa4-993d-e72e06e94eb7۲. کارهای مهم را در تقویم اضافه کنید

منتظر خالی شدن زمان برای انجام کاری نباشید. اگر وظیفه‌ی مهمی دارید هر چه سریع‌تر زمانی را در تقویم خود به آن اختصاص دهید چون در غیر اینصورت، افراد دیگری یا خود شما آن زمان خالی را اشغال خواهید کرد. به عبارت دیگر کارهای غیرمهم نیز مانند مایعات پخش می‌شوند و روزهای خالی شما را پر می‌کنند.

۳. چندوظیفگی را ترک کنید

چندوظیفگی یا Multi-tasking آفت بزرگی برای تمرکز و مدیریت زمان برای همه‌ی افراد است. مدیران که وظایف بیشتری نسبت به افراد عادی دارند، بیش از همه در معرض این عادت اشتباه قرار دارند. سعی کنید با تمرکز بر هر وظیفه در یک زمان، تمرکز خود را برای انجام کارها حفظ کنید.

ad163a6b-70ff-474f-9e35-0e71a8e364fe۴. کارها را واگذار کنید

سعی نکنید تمام کارها و وظایف را به تنهایی انجام دهید. اگر کاری از عهده‌ی شما خارج است یا زمان انجام آن را ندارید، آن را به دیگران محول کنید.

۵. تیمی منسجم با بهره‌وری بالا تشکیل دهید

سعی کنید افرادی که از شما باهوش‌تر، سریع‌تر، باتجربه‌تر و بهتر هستند را استخدام کنید. از این امر نترسید و مطمئن باشید یک تیم با بهره‌وری بالا می‌تواند به پیشرفت کارهای شما سرعت زیادی بدهد. چنین تیمی نیاز به مدیریت بیش از حد نیز ندارد و افراد تنها با دانستن حوزه‌ی وظایف و اختیارات خود برای پیشرفت آن تلاش می‌کنند.

۰۲۳aa0c0-2362-4882-a74d-22a50f610083۶. برنامه‌ی کاری و زمانی خود را تقسیم‌بندی کنید

سعی کنید یک روز در هفته را برای منظم کردن برنامه‌ی کاری اختصاص دهید. بهتر است در این برنامه‌ی کاری هدف‌های مدت‌دار مشخص کنید و وظایف را در این تقسیم‌بندی ‌ها پخش کنید. به طور مثال اهداف هفتگی یا چندروزه می‌تواند برای تقسیم‌بندی وظایف بسیار مفید باشد و آخر هفته‌ها بهترین زمان برای انجام این طراحی و تقسیم‌بندی است.

۷. کارهای غیرمفید را به آخر روز موکول کنید

همه‌ی ما می‌دانیم که چک کردن ایمیل‌ها و حساب‌های کاربری شبکه‌های اجتماعی، زمان را هدر می‌دهند و بازدهی بالایی ندارند. بهتر است کارهای این‌چنینی که باوجود فایده‌ی کم مجبور به انجام آنها هستید را به آخر روز موکول کنید و بدین ترتیب زمان مفید ابتدای روز را که خلاقیت بیشتری دارید با انجام کارهای غیرمفید هدر ندهید.

۸. اگر موفق به انجام کاری نمی‌شوید، آن را رها کنید یا کمک بگیرید

برخی اوقات وظایف و کارهایی پیش‌ می‌آیند که پس از تلاش زیاد، در می‌یابید که موفق به انجام آن نخواهید شد. در این مواقع بهتر است آن کار را برای مدتی کنار بگذارید تا بتوانید تمرکز خود را مجددا به دست بیاورید. راه حل دیگر این است که از افراد متخصص برای انجام آن کار کمک بگیرید و به صورت تیمی برای حل مشکل اقدام کنید.

۹. از مشاوره‌های یک مربی یا منتور استفاده کنید

در علم کسب و کار منتور به معنای فردی است که در زمینه‌ی کاری شما تجربه دارد و می‌تواند با شرح تجربیات خود، شما را در انجام کارها راهنمایی کند. منتورها الزاما به شما راه حل نشان نمی‌دهند بلکه می‌توانند با تعریف کردن تجربیات خود، الهام‌بخش شما در تصمیم‌گیری در مواقع مختلف باشند. به‌علاوه، مشاوره با یک فرد باتجربه در زمانی که کارها با مشکلات بزرگی مواجه شده‌اند، می‌تواند قوت قلبی برای ادامه‌ی کار باشد.

۱۰. برنامه‌ی زمانی را طوری تنظیم کنید که به بدن و روحیات شما آسیب نرسد

شما به عنوان یک مدیر باید بیش از بقیه‌ی افراد نگران سلامتی جسمی و روحی خود باشید. چرا که در صورت از دست دادن سلامتی، تیم شما یکی از ستون‌های خود را از دست می‌دهد و ممکن است در انجام وظایف با مشکل مواجه شود. همیشه در برنامه‌ی کاری خود زمانی را برای استراحت یا ورزش اختصاص دهید و وظایف خود را طوری تنظیم کنید که از لحاظ روحی و جسمی توانایی انجام آنها را در مدت زمان مشخص داشته باشید.

منبع: زومیت

۹ قانون برای ساخت استارتاپ های پایدار

استودیوهای استارتاپی نوع جدیدی از کسب‌وکار هستند. در حال حاضر شاید چیزی حدود ۱۰ تا ۱۵ استودیوی استارتاپ در دنیا وجود داشته باشد که از بین آن‌ها می‌توانیم به IdeaLab، Expa و BetaWorks اشاره کنیم. اما به نظر می‌رسد که در آینده شاهد تعداد بیشتری از این استودیوها با توجه به نوع کاری که انجام می‌دهند خواهیم بود. 

افرادی که پشت این سازمان‌ها هستند کارآفرینان، سرمایه‌گذاران و سازندگان هستند. آن‌ها معمولا در شرکت‌های خارجی سرمایه‌گذاری نمی‌کنند. در اکثر موارد ایده‌ها از دل همین شرکت‌ها بر می‌آیند، از ابتدا ساخته می‌شوند تا ایده تجاری شکل بگیرد و بعد به شکل یک استارتاپ مستقل با تیمی مستقل از استودیو جدا می‌شوند در حالی که هنوز هم استودیو سهمی از این معادله دارد.

او می‌گوید: «وقتی ۹ ماه پیش استودیوی استارتاپی Pioneer Square Labs که من در آن کار می‌کنم آغاز به کار کرد اطلاعات زیادی در مورد این که چطور باید چنین بیزنسی اداره شود، وجود نداشت. درست شبیه به زمانی  که Y Combinator و TechStars مدل شتاب‌دهی خود را آغاز کردند که البته در آن زمانی به خوبی درک نشده بود. پس از آن نمونه‌های بسیاری از مدل‌های شتاب‌دهی به کسب‌وکار مورد آزمایش قرار گرفتند و در نهایت برخی شکست خوردند و برخی به کار خود ادامه دادند. حالا اطلاعات و تجربیات زیادی در این زمینه برای کار آفرین بعدی که بخواهد بیزنس شتاب‌بخشی به کسب‌وکارها را ایجاد کند وجود دارد.»

بنابراین تصمیم گرفتم برخی از نکات کلیدی که طی این مدت در رابطه با اداره یک استودیوی استارتاپی یاد گرفته‌ام را با شما به اشتراک بگذارم.

از بین تمام دروسی که طی این مدت یاد گرفته‌ایم من ۹ مورد را برای شما انتخاب کرده‌ام چرا که بیان آن‌ها ساده‌تر بوده و البته فکر نکنید که خیلی واضح هستند (بسیاری از چیزهایی که در ادامه می‌خوانید در ابتدا واقعا واضح به نظر می‌رسند ولی وقتی واقعا در حال اداره یک کسب‌وکار باشید این موارد چندان هم روشن نیستند).

۱. تحقیقات راه طولانی پیش رو دارند

نمی‌خواهم وارد فرآیند ایده‌پردازی خودمان شوم ولی می‌توانم به شما بگویم که اصلا چیز عجیبی نیست که وقتی فردی ایده‌اش را مطرح می‌کند، ناگهان متوجه شود که ۳ شرکت با همین ایده در حال حاضر مشغول فعالیت در بازار هستند. اگر هیچ شرکتی را پیدا نکردید که قبل از شما در حال کار با ایده شما باشد، باید از خودتان بپرسید که چرا؟ و با دقت بیشتری داده‌ها را بررسی کنید. در بسیاری از موارد قوانینی وجود دارد که مانع از اجرایی شدن ایده شما می‌شوند و حتی بدتر، گاهی پول لازم برای عملی کردن ایده خود را ندارید. 

گاهی اوقات تحقیقات سبب می‌شوند به ایده‌های بهتری برسید که تابه‌حال صورت نگرفته‌اند یا این که اگر پول و انرژی صرف گزینه X‌ شوند بهتر است تا این که صرف گزینه Y شوند. 

۲. نزدیک پول باقی بمانید

بخشی از فرآیندها مالی می‌باشد. کسب‌وکاری داشته باشید که ارزش اصلی را به مشتری تحویل دهد. بله برخی از تجارت‌ها در ابتدا فاصله زیادی با پول داشته‌اند مثل فیسبوک ولی یک استودیوی استارتاپ معمولا فرصت کافی برای محصولی که مقیاس‌های اصلی‌اش بلندمدت هستند را ندارد. نزدیک بودن به گردش مالی و درآمدزایی در کوتاه‌مدت تاثیر زیادی در قبول یا رد شدن یک کسب‌وکار کوچک دارد. 

۳. ایده‌های نه چندان داغ زودتر پذیرفته می‌شوند

من می‌خواهم به شما بگویم داغ بودن ایده‌ها رابطه عکس با پذیرفته شدنش دارد. چرا چنین رابطه‌ای وجود دارد؟ درست مثل جامعه بشری، جایی که جذابیت‌های جنسی بین دو نفر می‌تواند در قضاوت درست آن‌ها تاثیر بگذارد، به گونه‌ای که عیب‌های طرف مقابل را نبینند، جذابیت ایده‌ها هم می‌تواند گاهی همچون ابری تصمیمات را مبنی بر پیگیری کردن یا نکردن آن‌ها تحت تاثیر قرار دهند.  

البته گاهی ایده‌ها فقط از نظر صاحب ایده داغ محسوب می‌شوند. ممکن است شما توسط صنعت، فناوری یا فردی که موفقیتی در زمینه‌ای کسب کرده اغوا شده‌ باشید. تمام این موارد می‌توانند یک قضاوت صحیح را تحت تاثیر قرار دهند. 

از سوی دیگر، وقتی شما به ایده‌ای در رابطه با یک حوزه نه چندان تجملاتی و داغ نگاه می‌کنید یا ایده‌ای که از فناوری‌های مرسوم استفاده می‌کند یا ایده‌ در زمینه‌هایی که هیچ میلیاردر مشهوری در آن حوزه وجود ندارد، اگر اکثر افراد تیم شما موافق هستند که آن ایده را پیگیری کنید بنابراین می‌توانید مطمئن باشید که باید آن ایده را دنبال کنید. 

۴. به دنبال جایی باشید که ایده‌ها تلاقی پیدا می‌کنند

این طور نیست که بهترین ایده‌ها ناگهان به مغز شما خطور کنند. برخی فلاسفه معتقدند که چیزی به نام ایده جدید وجود ندارد و تمام ایده‌ها ترکیبی از ایده‌های سابق هستند و این همان جایی است که همه چیز جذاب می‌شود. 

بهترین ایده‌ها معمولا ترکیبی از ایده‌های قبلی، تکامل یک ایده دیگر یا ایده موفقی هستند که در حوزه دیگری به کار گرفته شده است

بهترین ایده‌ها معمولا ترکیبی از ایده‌های قبلی، تکامل یک ایده دیگر یا ایده موفقی هستند که در حوزه دیگری به کار گرفته شده است. چیزی که می‌خواهم بگویم این است که بهترین راه به‌دست آوردن ایده، تحقیق کردن و جستجوی ایده‌های قبلی برای الهام گرفتن است. 

۵. میانگین به درد نمی‌خورد

تصور کنید شما و تیم‌تان در حال امتیازدهی به ۲ ایده هستید. هر فردی امتیازی بین ۱ تا ۵ (۱ به معنی افتضاح و ۵ به معنی عالی) به هر ایده می‌دهد. در این صورت کدام ایده بهتر است: ایده A‌ با میانگین ۳.۲ یا ایده B‌ با میانگین ۳.۵؟ شما دقیقا نمی‌دانید.  اینجا هدف رسیدن به اجماع نیست بلکه باید ایده‌ای انتخاب شود که توسط نسبت خوبی از تیم با شدت پیگیری شود. برای مثال اگر همه به ایده B امتیاز ۳.۵ داده باشند ولی برای ایده A برخی امتیاز ۵، برخی امتیاز ۳ و برخی ۲ داده باشند در این صورت ایده A برای امتحان بهتر است.

بنابراین هدف این نیست که همه را قانع کنیم که یک ایده خوب است یا حتی هدف این نیست که یک آستانه متوسط دلخواه پیدا کنیم بلکه هدف پیدا کردن ایده‌ای است که چند نفر از اعضای تیم انگیزه کافی برای جستجو و پیگیری آن را دارند. 

۶. تنوع فوق‌العاده است

برای فردی که در انزوا وسط جنگل زندگی می‌کند، بسیار دشوار است که ایده‌ای برای محصولی پیدا کند که مردم به آن نیاز دارند. شاید نه به آن شدت ولی همین موضوع در رابطه با یک سری رفیق که هم سن و سال هم هستند و همگی به یک دانشگاه رفته‌اند، در شهر یکسانی زندگی می‌کنند و مشکلات یکسانی هم دارند که باید حل کنند و این مشکلات چندان با مشکلات مردم همخوانی ندارد نیز صادق است. 

 برای فردی که در انزوا وسط جنگل زندگی می‌کند، بسیار دشوار است که ایده‌ای برای محصولی پیدا کند که مردم به آن نیاز دارند

اگر با نکته شماره ۴ موافق هستید یعنی شما هم موافقید که ایده‌ها از ترکیب ایده‌های قبلی به‌وجود می‌آیند در این صورت ساده است که متوجه شوید چرا تنوع در نوع تفکر، سابقه و تجربیات بهترین منبع ایده‌های خام است.

حتی تنوع جنسیتی نیز مهم است، همین‌طور سایر موارد متنوع از قبیل تجربیات زندگی، سن، مذهب، دیدگاه‌های سیاسی، سابقه و غیره مهم هستند.

۷. بی‌تعهد ولی پرشور

درست مثل ازدواج، لازم است که شما دورانی را با ایده خود بگذرانید بدون این که تعهدات سنگین داشته باشید (دوران نامزدی). این میزان تعهدات کم بخصوص در روزهای اولی که ایده به ذهنتان می‌رسد مفید است. بدون شک شما نمی‌خواهید عاشق ایده‌ای شوید که شما را از دیدن نقص‌هایش باز می‌دارد. شما اشتیاق زیادی برای درک این ایده دارید بدون این که تعهدی برای آن داشته باشید.

بی‌تعهدی یکی از اصلی‌ترین دلایل در عدم موفقیت استارتاپ‌ها است

بی‌تعهدی اولین دلیلی است که من فکر می‌کنم بسیاری از افراد نمی‌توانند در یک Startup studio کار کنند. واقعا مشخص نیست که چقدر سریع ایده‌ای که شما روی آن کار می‌کنید می‌تواند تغییر کند. شاید یک شریک توزیع مهم تصمیم بگیرد که دیگر با شما شراکت نکند. شاید یکی از کارشناسان یکی از بخش‌های حساس کار تصمیم بگیرد که ناگهان این کار را ترک کرده و به یک شرکت دیگر با کار تمام‌وقت ملحق شود. شاید مشخص شود یک فناوری خاص که پیش از این تصور می‌شد طی چند هفته آماده می‌شود، به ۶ ماه زمان نیاز دارد و در قالب مدل استارتاپ استودیو نمی‌گنجد. خیلی چیزها ممکن است آن‌طور که از قبل پیش‌بینی می‌شد پیش نروند در هر حال شما باید قادر باشید که روابط را گرم نگه دارید. 

۸. همیشه در حال استخدام کردن باشید

همیشه در حال استخدام کردن باشید. خیلی عجیب است که چقدر سریع همه چیز تغییر می‌کند و همه چیز می‌تواند از ۵ به صفر یا از ۵ به ۱۰ برسد. شاید این ماه یک پروژه را تعطیل کنید ولی ماه بعد مجبور باشید برای توسعه یک پروژه در انتظار مدیرعامل یا مدیر ارشد فناوری مناسب بمانید. تنها راهی که ما پیدا کرده‌ایم این است که منتظر نمانیم تا همه چیز قبل از استخدام مدیرعامل و مدیر ارشد فناوری آماده شود، خوب متوجه شده‌ایم که شاید این تلاش‌ها بدون آن‌ها به هیچ ثمری نرسد.

۹. مجموعه بسیار کوچک = کارآفرینان ∩ ایده پردازان

اشتراک بین مجموعه کارآفرینان و ایده‌پردازان مساوی یک مجموعه کوچک است. اگر فقط یک چیز باشد که می‌خواهم در این مقاله به آن تاکید زیادی داشته باشم این است که ما به اشتباه فکر می‌کنیم که کارآفرینان خوب، ایده‌پردازان و خلق‌کننده‌های خوبی هم هستند. رسانه‌ها ما را با داستان‌های جذاب در مورد این که چطور یک نفر ناگهان ایده‌ای به ذهنش خطور کرده، استارتاپی را بنیان‌گذاری کرده، به یک رهبر جذاب تبدیل شده و چند سال بعد هم میلیاردر شده بمباران می‌کنند. این افسانه‌ای روی افسانه دیگر است. 

رسانه‌ها ما را با داستان‌های جذاب در مورد این که چطور یک نفر ناگهان ایده‌ای به ذهنش خطور کرده، استارتاپی را بنیان‌گذاری کرده، به یک رهبر جذاب تبدیل شده و چند سال بعد هم میلیاردر شده بمباران می‌کنند ولی این تفکری ساده‌لوحانه است

ری کراک مک دونالدز را بنیان‌گذاری نکرد، هووراد شولتز Starbucks را بنیان‌گذاری نکرد. ایلان ماسک تسلا را بنیان‌گذاری نکرد. بسیاری از کارآفرینان مطرح (حتی آن‌هایی که در گذشته موفق بوده‌اند) تقلا می‌کنند تا ایده‌های خوبی برای پیگیری کردن پیدا کنند. بسیاری از آن‌ها فکر نمی‌کنند که نیاز باشد تا در روز شروع آن ایده آنجا باشند ولی آن‌ها اشتیاقی از خود برای ایده‌های دیگران نشان می‌دهند و برنامه روحی دارند که چطور ایده را از نقطه A به نقطه Z برسانند. 

و البته در نهایت همه ما می‌دانیم که فقط ایده مهم نیست بلکه اجرای آن ملاک است. 

منبع: زومیت

مدیریت زمان و راه هایی برای موفقیت در آن

مدیریت زمان یکی از مهارت‌های اساسی برای موفقیت در کسب و کار است. افراد زیادی هستند که به دلیل نداشتن تمرکز برای مدیریت زمان کاری، ساعت‌های زیادی را در طول روز هدر می‌دهند. تعدادی از کارشناسان حرفه‌ای کسب و کار، روش‌های ساده‌ای برای کنترل زمان کاری پیشنهاد می‌دهند. در ادامه با ما همراه باشید.

افراد زیادی هستند که بخش زیادی از زمان کاری خود را هدر می‌دهند. به بیان دیگر آنها نمی‌توانند حداکثر استفاده را از زمان داشته باشند و مدیریت زمان را به خوبی بلد نیستند. روش‌های ساده‌ای وجود دارد که افراد می‌توانند با به کار گرفتن آنها، حداکثر استفاده از زمان کاری خود را داشته باشند و در پایان روز تمامی وظایف کاری خود را به انجام برسانند.

دیوید آلن (David Allen) و مرلین مان (Merlin Mann) دو نویسنده‌ی حرفه‌ای در زمینه‌ی کسب و کار هستند که روش‌های ساده و کوتاهی را برای مدیریت زمان معرفی کرده‌اند. در ادامه با تعدادی از این روش‌ها آشنا می‌شویم:

ایمیل‌ها را کنترل کنید

۹۱۴fdf60-9658-445b-bdc0-a2929ebcb4c5پاسخ دادن یا رد کردن یک ایمیل نباید زمانی بیشتر از دو دقیقه بگیرد. اعلان‌های دریافت ایمیل را در کامپیوتر و گجت‌های خود غیرفعال کنید. سعی کنید ایمیل‌های کوتاه ارسال کنید و تنها به ایمیل‌های ضروری پاسخ دهید. بهترین کار برای مدیریت این مسئله، اختصاص زمانی جداگانه در روز برای رسیدگی به ایمیل‌ها است. فراموش نکنید که تکنولوژی خدمتکار خوبی است که البته گاهی اوقات می‌تواند به عنوان یک ارباب به شما دستور دهد.

زمان‌های کوتاهی را برای استراحت و تمرکز اختصاص دهید

سعی کنید زمان‌های کوتاهی را در طول روز مشخص کنید و از پشت میز کارتان و فضای کاری کمی دور شوید. در این زمان به استراحت جزئی و تلاش برای کسب تمرکز دوباره بپردازید. نیازی نیست به طور کامل محل کار را ترک کنید. همین که چند قدمی در اتاق کار طی کنید و به مسائل کاری از دید دیگری فکر کنید کافی است. با این کار انرژی طول روز خود را بازیابی می‌کنید.

لیست کارهای روزانه و هفتگی داشته باشید

۰a79f5cd-3a61-4e25-95f6-c48cca6190dcاین مورد توصیه‌ای است که در اکثر مقاله‌های آموزشی کسب و کار می‌خوانیم. به همین دلیل اهمیت آن از همه‌ی روش‌ها بیشتر است. افراد باید لیست‌های روزانه، هفتگی و ماهانه برای وظایف کاری خود داشته باشند و به آنها پایبند باشند. ابزار مورداستفاده برای این کار مهم نیست. تنها نکته‌ی مهم این است که این لیست به راحتی در دسترس و دید شما باشد. سعی کنید در نوشتن وظایف روزانه واقع‌گرا باشید. اگر لیست‌های شما بیش از حد طولانی باشند و نتوانید به آنها عمل کنید، پس از مدتی دل‌سرد می‌شوید.

زمانی را به پرورش خلاقیت اختصاص دهید

در طول روز ساعتی را برای پرورش خلاقیت اختصاص دهید. ارتباطات را قطع کنید و در تنهایی به مسائل و مشکلات مختلف از دیدگاهی خلاقانه نگاه کنید. به دنبال ایده‌ها و روش‌های جدید برای انجام کارها باشید. برای شروع پروژه‌های جدید ایده‌پردازی کنید و سعی کنید ذهن خود را برای پرورش ایده‌های نو آماده کنید.

جلسه‌های غیر ضروری را حذف کنید

۶۵cfe9ce-d5da-4a52-b311-9b374e4d6b0bهمه‌ی افراد می‌دانند که زمان زیادی از طول یک جلسه‌ی کاری، هدر می‌رود. بهتر است تنها در جلساتی شرکت کنید که حتما به آنها نیاز دارید یا مدیر شما به شما دستور شرکت در جلسه را داده است. اگر به عنوان یک مدیر فعالیت می‌کنید، بهتر است زمان‌بندی مناسبی برای برگزاری جلسات داشته باشید. اهداف جلسه را به روشنی بیان کنید و سعی کنید زمان جلسات را تا حد امکان کاهش دهید تا شرکت‌کنندگان نیز برای استفاده‌ی حداکثری از این زمان تلاش کنند.

از چندوظیفگی بپرهیزید

سعی نکنید همه‌ی کارها را با هم انجام دهید. برای افزایش تمرکز باید زمان خاصی را برای هر وظیفه یا پروژه اختصاص دهید. مهارت‌ها و علایق خود را کشف کنید و تنها کارهایی را انجام دهید که با آنها هم‌خوانی دارند.

محل کار را مرتب کنید

جایی که در آن کار می‌کنید، مکانی است که زمان زیادی از روز را در آن سپری می‌کنید. سعی کنید یک نظم کلی برای خود در نظر بگیرید و در انتهای روز زمانی را برای مرتب کردن آن اختصاص دهید. نامرتب بودن میز و محل کار، باعث از بین رفتن تمرکز و افزایش زمان اختصاص داده شده برای هر کار می‌شود.

منبع: زومیت

با هوش مصنوعی مهربان باشیم

هوش مصنوعی مانند همه‌ی پیشرفت‌های عمده‌ی انسان و شاید بیشتر از همه‌ی آن‌ها، موضوع اختلاف‌نظر و بحث‌وجدل است. شاید موضع‌گیری صحیح ‌در این بلوا غیرممکن باشد ولی نگاهی بی‌طرفانه به مزایای چشمگیر هوش مصنوعی و مقایسه‌ی آن با سایر پیشرفت‌های متحول‌کننده زندگی انسان دیدگاه بهتری به ما می‌دهد. با ما همراه باشید.

همیشه اختراعات بزرگ با تغییر و تحولات غیرمنتظره‌ای همراه هستند. به‌طور طبیعی ما به امکانات و فناوری‌های موجود خو می‌گیریم و سبک زندگی خود را با آن‌ها تطبیق می‌دهیم تا این‌که ناگهان ایده‌ای به‌ظاهر ساده به تغییراتی عظیم و پیش‌بینی‌نشده‌ منجر می‌شود.

۸۵۷۴۱f33-7baa-48cd-b0e6-fba433fc4c0eبه‌عنوان‌مثال تلفن حدود ۱۰۰ سال بخش جدانشدنی زندگی ما بود ولی هیچ‌وقت بیشتر از یک ابزار ارتباطی صرف محسوب نمی‌شد؛ تا این‌که به وسیله‌ای قابل‌حمل تبدیل شد و ناگهان چهره‌ی دنیا را عوض کرد. اینترنت تا دو دهه بعد از اختراع هیچ نقش عمده‌ای در زندگی روزمره نداشت ولی به‌محض اضافه شدن امکانات آموزشی، تفریحی و خرید و فروش به‌یک‌باره مورد استقبال همگانی قرار گرفت. ما سال‌ها بدون احساس نیاز به تغییر، همه‌ی محتوای دیجیتال خود را در قالب عکس‌های فیزیکی، پرینت‌های کاغذی، سی‌دی و انواع حافظه‌های قابل‌حمل نگهداری می‌کردیم تا اینکه جف بزوس (Jeff Bezos) ایده‌ی ذخیره‌سازی ابری را به سرانجام رساند. وقتی خلاقیت فردی با نبوغ فنی همراه می‌شود، ظهور خط‌مشی‌ها و ظرفیت‌های جدید اجتناب‌ناپذیر است.

e944d0bc-78e3-4d37-ae54-84e175c9c5d8

یک ایده‌ی جدید همواره گروهی مخالف سرسخت دارد که با در نظر گرفتن بدترین حالت ممکن به انتقاد و تلاش برای جلوگیری از تحقق آن می‌پردازند. به‌عنوان نمونه تلفن همراه به دلیل احتمال سرطان‌زا بودن امواج آن یا امکان استفاده به‌عنوان ابزار شود و مکان‌یابی ناخواسته همیشه در معرض انتقاد است. بدون شک رعایت احتیاط در برخورد با فناوری‌های نوین و آشنایی با عواقب ناخوشایند احتمالی استفاده از آن‌ها عاقلانه است ولی معمولا مخالفان و منتقدان سرسخت انگیزه‌های دیگری دارند. جدی‌ترین مخالفان ایده‌ی خودروی الکتریکی غول‌های صنعت نفت و خودرو بودند تا این‌که شرکت تسلا توانست قابلیت‌های فنی و تجاری این ایده را به اثبات برساند.

۲a1998dc-c0fa-479a-b16d-ccf910981948در حال حاضر هوش مصنوعی در همه‌ی جنبه‌های زندگی حضور دارد؛ از جمله فناوری‌های جدید تشخیص و درمان یا کنترل ترافیک ولی با این‌ وجود مشخصا موضوع جنجال بزرگ بعدی نیز است. آیا واقعا روزی هوش مصنوعی بر انسان غلبه خواهد کرد؟ آیا واقعا در آینده انسان با عواقبی فاجعه‌بار مثل سناریوهای علمی-تخیلی ترمیناتور و ماتریکس روبه‌رو خواهد شد؟ آیا نوادگان ما به انسان‌های از کار افتاده و تنبل انیمیشن وال-ای تبدیل خواهند شد؟

این اولین دوراهی جنجال‌برانگیز انسان عصر مدرن نیست و آخرین هم نخواهد بود. برای تصمیم‌گیری درست باید همه‌ی پیش‌زمینه‌های ذهنی خوب و بد را رها کرده و حقایق را بررسی کنیم.

۲۳۲۹۹۱ce-3a15-4909-ae06-2865e838ae1dبا وجود این‌که همه‌ی پیشرفت‌های ما محصول هوش هستند ولی موضع‌گیری در مورد هوش -مصنوعی یا واقعی- و همین‌طور همه‌ی نوآوری‌های حاصل از آن باید با دقت کامل انجام شود. هر نوع قضاوت کورکورانه و پیش‌داوری بدون مطالعه عامل بازدارنده پیشرفت انسان است. آلفرد نوبل بعد از فراهم کردن امکان دسترسی به نیروی ویرانگر دینامیت به این مسئله پی برد و با تأسیس بنیاد نوبل، به‌جای تلاش برای مسدود کردن نوآوری و پیشرفت، مسیری مؤثر برای جهت دادن به آن ایجاد کرد.

در دنیایی لبریز از مشکلات غیرقابل‌حل مانند قحطی، جنگ و بیماری نمی‌توان گفت که هوش بیشتر و مؤثرتر مشکلات انسان را افزایش خواهد داد. وقتی خودروهای خودران بهتر می‌بینند، بهتر واکنش نشان می‌دهند و اطلاعات بیشتری دارند، چطور می‌توان هوش مصنوعی را محکوم کرد. وقتی عمل جراحی به کمک تجهیزات ماشینی هوشمند بسیار سریع‌تر و مؤثرتر انجام می‌شود و جراحت بیمار نیز زودتر التیام پیدا می‌کند، چرا باید هوش مصنوعی را کلا مضر و خطرناک دانست.

۳۹afe431-634c-42b6-92ce-01122052cbbdهمزیستی انسان و ماشین پدیده‌ی جدیدی نیست. در زندگی مدرن هزاران وسیله‌ی کاربردی و مفید مورداستفاده قرار می‌گیرد و وجود آن‌ها مدیون افراد کنجکاو و بلندپروازی است که در ساخت ابزاری با قابلیت‌های فراتر از توانایی انسان تردید نکرده‌اند. هر ایده‌ی جدیدی می‌تواند حلقه‌ی دیگری از زنجیره‌ی بلندپروازی و نوآوری انسان باشد که با به‌کارگیری چماق، کنترل آتش و اختراع چرخ آغاز شده است.

باید دید جدیدترین حلقه‌ی این زنجیره یعنی ابزارهای مبتنی بر هوش مصنوعی و به‌طور خاص روبات چه تفاوتی با بقیه‌ی حلقه‌ها دارد که به بروز این‌همه هیاهو منجر شده است. ماساهیرو موری (Masahiro Mori) حدود ۵۰ سال پیش متوجه شد ابزارهایی که به هر شکل عملکرد انسان‌گونه داشته باشند، می‌توانند به برانگیخته شدن حس انزجار و نفرت منجر شوند. آخرین نمونه‌ها از این حس انزجار به شرح زیر هستند:

  •  اخیرا چت‌بات Tay به انتشار پست‌های توهین‌آمیز در توییتر وادار شد. بعداز این اتفاق پیتر لی، نایب‌رئیس بخش تحقیقات مایکروسافت عده‌ای دارای نیت سوء در مورد ربات را مقصر اعلام کرد.
  • چندی پیش برای مطالعه‌ی نوع برخورد انسان با روبات‌ها، یک روبات کوله‌گرد دارای رفتار و ظاهر دوستانه به نام هیچ‌بات (HitchBOT) سفر خود به دور دنیا را آغاز کرد. تابستان گذشته و مدت کوتاهی بعد از شروع سفر، هیچ بات در ایالات‌متحده تکه‌تکه شد.
  • ۶ سال از معرفی سیری (Siri) اپل گذشته است ولی هنوز عده‌ی زیادی از این دستیار خصوصی هوشمند دل خوشی ندارند و با کوچک‌ترین نقص آن را به باد انتقاد و اعتراض می‌گیرند.

e0fddf9c-7b18-4a2e-9f06-f528ec6ccbb1نمی‌توان موضع انسان در قبال ماشین را یک رویکرد کاملا خصمانه و مخالف دانست، ولی برای بعضی از ما هوش مصنوعی عامل ناامیدی، اضطراب و حتی خشم محسوب می‌شود. شاید حضور هوش مصنوعی در محیط کار انسان کاملا مخرب و جنجال‌برانگیز نباشد ولی مطمئنا باعث ناراحتی و نارضایتی خواهد شد. آپتون سینکلر در سال ۱۹۳۴ در این مورد نوشت:

وقتی زندگی بر ایده‌های قدیمی پایه‌گذاری شده، درک ایده‌های جدید سخت است.

ممکن است کسانی که در محیط‌های اداری کار می‌کنند فراگیر شدن هوش مصنوعی را یک وضعیت آرمانی و مطلوب بدانند. اتوماسیون به شکل خیره‌کننده‌ای کار‌های یکنواخت اداری را آسان می‌کند ولی نسل جدید تجهیزات کاربردی اداری بیشتر مانند همکارهایی هوشمند به نظر می‌رسند تا ابزاری برای تسهیل کار. تحت هر شرایطی همیشه انسان‌ها ناگزیر از انتخاب بین ترس از ناشناخته‌ها و در جا زدن یا حرکت روبه‌جلو همراه با امواج پیشرفت هستند.

۸۲b3dedb-a99b-4656-a002-922e27561b91حرکت روبه‌جلو، رویکرد جدیدی نیست و همیشه لازمه‌ی موفقیت محسوب می‌شود. با هوش مصنوعی یا بدون آن؛ برای کسانی که در رده‌های پایین مشغول به کار هستند و تمایلی به افزایش سطح دانش و مهارت‌های خود ندارند، هر رقابت کاری، هر نیروی کار جدید و کارآمد، هر رکود اقتصادی و … عامل بالقوه‌ی بی‌ثباتی شغلی است. کسانی که به یادگیری و بهتر شدن تمایل نشان می‌دهند، طبعا موفق‌تر هستند و امنیت شغلی بیشتری دارند. این قانون همیشه بر مشاغل انسان حاکم بوده و خواهد بود.

a4cb2c27-db02-487a-8f04-2d1786e0a8c9ماشین‌های هوشمند هیچ‌گاه نیاز به کسب‌وکار، سوددهی یا رشد اقتصادی را از بین نخواهند برد. در آینده کارآفرینان با استفاده‌ی بهینه از فناوری‌های نوین به ایجاد مشاغل جدید ادامه خواهند داد و برای تصدی این شغل‌ها به افرادی که جرات دنبال کردن رؤیاهای خود و همراه شدن با امواج پیشرفت را دارند، نیاز خواهند داشت. در این چرخه‌ی بی‌پایان، هوش مصنوعی با وجود همه‌ی توانایی‌ها و قابلیت‌ها فقط یک ابزار جدید است.

منبع: زومیت

اتصال Paymentwall به شبکه بانکی شتاب ایران: آیا امکان خرید جهانی با ریال فراهم خواهد شد؟

با برداشته شدن تحریم‌ها علیه ایران، Paymentwall با منتشر کردن بیانیه‌ای مدعی شده است که به شبکه‌ی بانکی شتاب ایران متصل شده است. البته Paymentwall بیان کرده، با وجود نهایی شدن توافق، قبل از هرگونه اقدامی اطمینان حاصل خواهد کرد که عملکردش در چهارچوب قانونی ایالات متحده‌ی آمریکا صورت می‌گیرد.

آنر گاندای، مدیرعامل این شرکت می‌گوید:

«با توجه به این که شرکت ما در آمریکا است، برای ما مهم است که در چهارچوب قانونی این کشور حرکت کنیم. با توجه به جمعیت تحصیل‌کرده‌ای که ایران دارد، ما اطمینان داریم که پتانسیل بالایی در اقتصاد این کشور وجود دارد. ما امیدواریم به زودی اتصال به شبکه‌ی شتاب وارد مرحله‌ی عملی شود.»

شتاب باعث سریع‌تر شدن روند پرداخت در ایران می‌شود و برای افرادی که در آنجا کارهای اقتصادی انجام می‌دهند فواید زیادی خواهد داشت. کارت‌های عضو این شبکه را می‌توان در ATMها و POSها مورداستفاده قرار داد. تراکنش ماهیانه‌ در ایران از سال ۲۰۱۵ تاکنون ۱۵ درصد رشد داشته است که نشان از علاقه‌ی ایرانیان به این شبکه دارد.

گاندای می‌افزاید:

«با اتصال به شبکه‌ی شتاب ما می‌خواهیم کسب و کارهای خارجی محتوای دیجیتال خود را وارد ایران کرده تا پرداخت‌های خود را در ایران پردازش کنند. Paymentwall اولین کمپانی است که به استارتاپ‌های ایرانی کمک خواهد کرد تا فعالیت خود را جهانی کنند.»

تاجران در سراسر دنیا می‌توانند کسب و کار خود را وارد ایران کرده و شکل دهند. این تاجران خواهند توانست پرداخت از طریق کارت‌های اعتباری ایران را به ریال نیز قبول کنند. با استفاده از سیستم بانکی داخلی ایران، تاجران می‌توانند به راحتی بهترین روش پرداخت آنلاین را در اختیار مشتریان خود قرار دهند. در نتیجه این تاجران می‌توانند سهمی در بازار ایران کسب کرده و کسب و کار خود را در این کشور رشد دهند.

Paymentwall پلتفرمی برای پرداخت است که بازه‌ی بزرگی از لوازم دیجیتال و سرویس‌های آنلاین را پوشش می‌دهد. این شرکت با ۱۴۰ سرویس‌دهنده‌ی پرداخت همکاری می‌کند تا به مردم ۲۰۰ کشور در جهان خدمت‌رسانی کند. مقر اصلی Paymentwall در سن‌فرانسیسکوی آمریکا است و ۱۱ شعبه در سرتاسر دنیا دارد.

منبع: زومیت

ایده یا اجرا: برای موفقیت استارتاپ کدام مهم تر است؟

خیلی از ما تصور می‌کنیم که برای شروع یک کسب‌و‌کار باید به دنبال ایده‌ای ناب گشت. در همین راستا فرآیند ایده‌یابی و پرورش آن چنان طولانی می‌شود که ایده به مرحله‌ی اجرا نمی‌رسد یا آنقدر بد اجرا می‌شود که کسب‌و‌کار شکست می‌خورد. با ما همراه باشید تا با دو مرحله‌ی مهم شروع استارتاپ آشنا شوید.

داشتن ایده‌ای نو تصوری رایج و البته غلط بین افراد است که به عنوان رمز موفقیت یک کسب‌و‌کار معرفی می‌شود. اکثر استارتاپ‌های موفق در سه نکته با هم مشترک هستند:

۱- لزوما بهترین ایده را برای شروع کار خود انتخاب نکرده‌اند.

۲- ایده‌ی اصلی کار از خودشان نبوده‌ است.

۳- روی ایده‌هایی مشابه با ایده‌های رقبای خود در بازار کار کرده‌اند.

مهم‌ترین نقطه‌ی تمایز کسب‌و‌کارهای شکست خورده در نحوه‌ی اجرای ایده است. البته این موضوع نباید این‌طور تلقی شود که ایده به هیچ وجه اهمیت ندارد؛ چرا که ایده‌ی مناسب موتور محرکه‌ی شروع یک کسب‌و‌کار به شمار می‌رود و تقریبا اجرای یک طرح کسب‌و‌کار بدون داشتن ایده‌ای مرکزی غیرممکن به نظر می‌رسد.

چرا ایده مهم است؟

ed8cc7c4-d769-433b-8a99-dff008cb719f

ایده هسته‌ی کار است: تمام فعالیت‌های ما در طول روز براساس یک ایده شکل می‌گیرند. در بیشتر اوقات ایده‌ها روزمره و عادی به حساب می‌آیند و در بعضی اوقات نیز ایده‌هایی ناب و نوآورانه به ذهن می‌آیند. ایده اولین قدم برای اجرای فعالیت‌ها هستند. بنابراین هر فرد توانایی ایده‌پردازی را دارد ولی آدم‌های خلاق ایده‌های خود را جدی تلقی می‌کنند.

ایده‌ها مسیر را به شما نشان می‌دهند: برای حل یک مساله کافی است به یک ایده برسید، ایده مسیر حل آن را به شما نشان خواهد داد. برای این‌که به تصویری شفاف‌تر از این مسیر رسید باید به ایده‌پردازی مشغول شد و ایده‌ی اولیه را پرورش داد. ایده‌های خود را دسته‌بندی کرده، هر دسته را با استراتژی خود مقایسه و بهترین را پیدا کنید.

ایده‌ها جنبه‌های جدیدی از کسب‌و‌کار را به شما نشان می‌دهند: ایده‌ی هرچند ناقص و بد می‌تواند مسیر‌های جدیدی را به شما نشان دهد. هر مسیر به سمت یک هدف می‌رود و استراتژی جدیدی را بیان می‌کند تا جنبه‌هایی از کسب‌و‌کار خود را ببینید که قبلا به آن توجه نمی‌کردید.

ایده‌ها روی تمام فعالیت‌های کسب‌و‌کار تاثیر می‌گذارند: وقتی مسیر اصلی کسب‌و‌کار خود را کشف کردید، باید برای هر بخش از مسیر برنامه‌ریزی کنید. ایده‌ها به کمک شما می‌آیند تا به شیوه‌ای نو سرویس و کالای خود را به مشتریان معرفی کنید یا خلاقیت را در بین نیرو‌های کاری خود گسترش دهید.

چرا ایده مهم نیست؟

۸۲۶b1dc4-2fb2-4a18-af27-35ca3100df57

ایده‌ به تنهایی کارایی ندارد: بعد از این‌که ایده به ذهن شما رسید، باید ایده‌پردازی کنید و ایده‌ی اصلی را پرورش دهید. این مرحله مثل رویاپردازی است. اما خیلی از افراد در مرحله رویا می‌مانند و به اجرا نمی‌رسند. به یاد داشته باشید بهترین ایده‌ها هم اگر به اجرا در نیایند به هیچ دردی نمی‌خورند.

ایده گمراه‌کننده است: همه‌ی ما در کسری از دقیقه فهرستی از ایده‌ها را برای هم بیان می‌کنیم، اما چالش اصلی در پیدا کردن بهترین ایده است. با گفتن ایده‌ها احساس موفق بودن به ما دست می‌دهد، در حالی‌که نمی‌توانیم حتی بهترین ایده را پیدا کنیم.

ایده گول‌زننده است: ایده مثل چاقو عمل می‌کند؛ هم ابزار مفیدی است و هم می‌تواند دست شما را ببرد. اگر نتوانید فهرست ایده‌های خود را کوتاه و به ایده‌های برتر جنبه‌ی عملی ببخشید به بیراهه خواهید رفت و تمام تلاش شما برای ساخت کسب‌و‌کار از بین می‌رود.

اجرا

جای هیچ شکی نیست که اگر مرحله‌ای به اسم اجرا وجود نداشته باشد ایده به هیچ دردی نخواهد خورد. اولین مرحله در ایجاد یک استارتاپ داشتن هسته‌ی اولیه آن یا ایده است، اما در مرحله‌ی دوم خوب یا بد بودن ایده آزمایش می‌شود. بنابراین به جای این‌که مدام به ایده‌های خود ببالید، به دنبال اجرایی کردن آن‌ها باشید.

استیو جابز:
“برای من ایده‌ها تا زمانی که اجرایی نشوند هیچ ارزشی ندارند. اگر ارزش ایده برابر با یک باشد، اجرا ارزشی میلیون‌ها برابر دارد.”

اجرا مثل آب هسته‌ی اصلی کسب‌و‌کار را سیراب می‌کند: مثل بذر یک گیاه که برای رشد خود به آب، خاک و نور خورشید احتیاج دارد، ایده هم برای رشد به اجرا نیاز دارد. بدون اجرا هیچ ایده‌ای هر چقدر عالی به واقعیت نمی‌رسد.

اجرا درستی ایده را آزمایش می‌کند: بین داشتن یک برنامه‌ی مناسب و انجام مناسب یک برنامه تفاوت‌های زیادی وجود دارد. در فضای رقابتی بازار مطمئنا با چالش‌های جدید و پیش‌بینی نشده‌ای روبه‌رو خواهید شد که امکان بروز خطا را به مراتب بالاتر می‌برد. ایده برای حل این چالش‌ها به کمک شما می‌آید و اجرا درستی ایده را نشان می‌دهد.

نحوه‌ی اجرا مزیت رقابتی یک کسب‌و‌کار است: اجرا به معنای بهبود مداوم کسب‌و‌کار است. درست مثل پرورش ایده که باید یک ایده‌ی بزرگ را به گروهی از اید‌ه‌های مرتبط با آن تقسیم کنید، مرحله‌ی اجرا نیز به مرحله‌هایی کوتاه‌تر و قابل دسترسی تقسیم می‌شود. مثل بازی دومینو، با پیشروی مهره‌ها نتیجه‌ی کار شما بیشتر خود را نشان می‌دهد و عامل تمایز شما با بقیه‌ی رقبا می‌شود.

چرا اجرا سخت‌ترین مرحله است؟   

۵۹f3535d-f7ed-437a-8483-bb94bdbfe8c6

اجرای یک ایده چالشی‌ترین بخش یک کسب‌و‌کار است: خیلی از ایده‌هایی که به فکر شما می‌رسند قبلا به فکر افراد دیگر هم رسیده‌اند و به دلیل  ناتوانی در اجرا، ایده را پیگیری نکرده‌اند. شما هم اگر توانایی انجام ایده‌ی خود را ندارید احتمالا آن را فراموش خواهید کرد یا اگر به درستی اجرا نکنید شکست خواهید خورد.

اجرا کار زیادی می‌طلبد: برای رسیدن به محصول نهایی مراحل زیادی را باید طی کنید. عامل مشترک تمامی این مراحل کار زیاد است که به پشتکار شما بستگی دارد. بنابراین نباید خیلی زود ناامید شوید و دست از کار بکشید.

 اجرا نیازمند سرمایه‌ی مالی است: پیدا کردن ایده‌ی مناسب کار زیاد سختی نیست و نیاز به پول و سرمایه‌ی زیادی هم ندارد. شما در هر حالتی می‌توانید به ایده‌ی مناسب برسید. اما در اجرا نیاز به یک بودجه‌ی از پیش تعریف شده دارید. پیدا کردن منبع مالی یکی از چالش‌های شروع یک استارتاپ به شمار می‌رود که موفقیت در آن می‌تواند مسیر اجرا را آسان‌تر کند.

جمع‌بندی

ایده و اجرا هر دو برای شروع یک استارتاپ حیاتی به نظر می‌رسند. ایده مسیر را نشان می‌دهد و اجرا مسیر را برای رسیدن به هدف هموار می‌کند. بنابراین اگر به دنبال ایجاد یک کسب‌و‌کار جدید هستید باید به ایده و اجرا اهمیت زیادی بدهید.

باید توجه کنید که به اجرا درآوردن ایده کار هر فردی نیست و توانایی‌های زیادی را می‌طلبد. به همین دلیل هم در بسیاری از سازمان‌ها، دفتری به نام اتاق فکر تشکیل می‌دهند تا با بحث و بررسی ایده‌های مختلف کار اجرایی را به بخش‌های دیگر بسپارند. در طرف مقابل نیز مرحله‌ی اجرا یک شبه اتفاق نمی‌افتد؛ بسیاری از شرکت‌های مطرح نیز در انجام پروژه‌های خود شکست می‌خورند. همچنین اگر ایده‌ی شما قبلا توسط شرکت‌های دیگر اجرایی شده‌اند نگران نباشید. رمز موفقیت در ایده‌ی بی‌همتا نیست، اجرا عامل تمایز شما از بقیه‌ی رقبا خواهد بود. فیس‌بوک بعد از  مای‌ اسپیس و پپسی بعد از کوکاکولا شروع به فعالیت کرده‌اند.

به یاد داشته باشید هیچ ایده‌ای آنقدر درخشان نیست که آینده‌ی کسب‌و‌کار شما را تضمین کند و هیچ‌ ایده‌ای هم آنقدر بد نیست که نتوان آینده‌ای مطمئن برای آن ترسیم کرد. بنابراین دست از ایده‌پردازی برندارید، ایده‌های خود را یادداشت کرده و برای اجرایی شدن آن‌ها برنامه‌ریزی کنید.  

منبع: زومیت

بیشترین حقوق‌ها در گوگل را چه کسانی دریافت می‌کنند؟

گوگل که حالا به عنوان زیرمجموعه‌ی شرکت آلفابت فعالیت می‌کند، ارزش زیادی برای مهندسان خود قائل است و به این دلیل مهندسان این شرکت در صدر لیست گوگل از لحاظ درآمدی قرار دارند. در ادامه با ما همراه باشید تا به معرفی ۲۰ عنوان شغلی که بیشترین درآمد را در شرکت گوگل دارند، بپردازیم.

گوگل اهمیت زیادی به مهندسان خود می‌دهد؛ اما نگاهی به لیست پردرآمدترین کارمندان این شرکت نشان می‌دهد که گوگل تنها به فکر برنامه‌نویسی و موارد مشابه نیست. در ادامه به مرور لیست پردرآمدترین کارکنان گوگل خواهیم پرداخت. توجه کنید که این لیست براساس اظهارنظر کارکنان فعلی و گذشته‌ی گوگل ساخته شده و به صورت رسمی توسط گوگل تایید نشده است. در ضمن مقادیر حقوق سالیانه هستند.

۲۰. مهندس سخت‌افزار

حقوق: ۱۸۳۹۴۸دلار

20_1600x1200

گوگل گجت‌هایی مانند تبلت‌ها و گوشی‌های نکسوس و روترهای OnHub را می‌سازد و برای رقابت با رقیبان سرسخت خود باید حقوق خوبی پرداخت کند تا بهترین‌ها را به سمت خود بکشد.

۱۹. مدیر فنی برنامه‌ها

حقوق: ۱۸۸۲۲۹ دلار

19-technical-program-manager-iv_1600x1200

مدیران فنی برنامه‌ها در گوگل وظیفه‌ی تحت‌نظرگیری پروژه‌ها در طی چرخه‌ی فعالیت آن‌ها را برعهده دارند و باید زمان‌بندی‌ها را مدیریت و ریسک‌ها را شناسایی کرده و هدف از پروژه‌های مختلف را به سهام‌داران شرح دهند.

۱۸. مشاوران حقوقی

حقوق: ۱۸۹۲۶۲ دلار

18corporate-counsel

مشاوران حقوقی در مسائل مختلف حقوقی بوجود آمده در داخل و بیرون دادگاه به گوگل مشاوره می‌دهند.

۱۷. مدیر ارشد استراتژی فروش

حقوق: ۱۹۰۷۲۷ دلار

17-senior-sales-strategy-manager_1600x1200با توجه به فعالیت‌های گوگل برای این شرکت، بسیار مهم است تا بهترین راه‌ها را برای فروش محصولات خود بیابد. اینجا است که مدیر ارشد استراتژی فروش باید وظیفه‌ی خود را به بهترین نحو ممکن انجام دهد.

۱۶. مدیر ارتباطات

حقوق: ۱۹۰۸۴۶ دلار

16-communications-manager_1600x1200

زمانی که شرکتی به بزرگی گوگل دارید، باید اطمینان داشته باشید که ماموریت‌ها و مواضع شما بسیار واضح و آشکار باشند. به این دلیل است که مدیر ارتباطات نقشی اساسی در گوگل ایفا می‌کند.

۱۵. مدیریت مهندسی

حقوق: ۱۹۱۵۵۲ دلار

اغلب مواقع، مهندسان پایه‌ریز مهم‌ترین محصولات گوگل هستند. مدیر مهندسی باید گروه مهندسان را مدیریت کند تا مراحل توسعه، تست و ساخت محصولات جدید به نحو احسن انجام بگیرد.

۱۴. طراحان رابط کاربری محصولات

حقوق: ۱۹۱۸۸۱ دلار

14

طراحی رابط کاربری مناسب برای هر محصولی یکی از مهم‌ترین بخش‌های طراحی به حساب می‌آید و به این دلیل گوگل حقوق بالایی به طراحان رابط کاربری خود پرداخت می‌کند. وظیفه‌ی این افراد این است که از زیبایی و راحت بودن نحوه‌ی استفاده از محصولات گوگل اطمینان حاصل کنند.

۱۳. مدیر ارشد فروش

حقوق: ۱۹۳۶۸۰ دلار

13-senior-sales-manager_1600x1200

منبع اصلی درآمد گوگل تبلیغات است و برای حفظ این روند گوگل نیاز به جذب بهترین‌ها در این پست دارد.

۱۲. مدیر ارشد عملیات و فروش آنلاین

حقوق: ۱۹۲۹۱۵ دلار

12-senior-online-sales-and-operations-manager_1600x1200

وظیفه‌ی این افراد پیش‌بینی آینده‌ی فروش و محقق کردن افزایش درآمد خالص است. در شرکتی که سرویس‌های آن همگی آنلاین هستند، این مدیران نقشی اساسی در گوگل ایفا می‌کنند.

۱۱. مدیر فنی سایت

حقوق: ۱۹۳۴۲۳ دلار

11-site-reliability-engineer_1600x1200

همان طور که از نام شغل پیدا است، این افراد باید توانایی شناسایی ایرادات را داشته باشند. ایرادات بوجود آمده در سرویس‌های آنلاین گوگل باید توسط مدیران فنی به سرعت رفع شوند تا خدشه‌ای به نام این شرکت وارد نشود.

۱۰. مدیر ارشد محصولات

حقوق: ۱۹۷۲۵۲ دلار

10-senior-product-manager_1600x1200

یک مدیر ارشد محصولات باتجربه می‌تواند نقشی اساسی در گوگل ایفا کند. آن‌ها گروه‌های مختلف مهندسان را به سمت یک هدف مشخص هدایت می‌کنند.

۹. مهندس نرم‌افزار

حقوق: ۲۰۱۵۶۵ دلار

9-staff-software-engineer

مهندسان گوگل باید در حل مشکلات پیچیده استاد باشند. به این دلیل گوگل به داشتن موقعیت‌های شغلی چالش‌برانگیز مشهور است. البته گوگل این سختی را در حقوق جبران می کند و به مهندسان نرم‌افزار خود بیش از ۶۰ درصد نسبت به میانگین کشور آمریکا، حقوق بیشتری می‌دهد.

۸. مهندس ارشد نرم‌افزار

حقوق: ۲۰۷۲۱۱ دلار

8-lead-software-engineer_1600x1200

مهندس ارشد نرم‌افزار وظیفه‌ی پایه‌ریزی معماری برنامه‌های جدید را بر عهده دارد. به علاوه مهندس ارشد، سایر مهندسان نرم‌افزار را نیز سرپرستی می‌کند.

۷. سرپرست مهندسان نرم‌افزار

حقوق: ۲۱۰۴۶۲ دلار

7-senior-staff-software-engineer

مهندسان ارشد نرم‌افزار در گوگل جزء پردرآمدترین افراد هستند؛ چرا که وظیفه‌ی سرپرستی مهم‌ترین سرویس‌های گوگل مانند یوتیوب را بر عهده دارند.

۶. مدیر ارشد مهندسی نرم‌افزار

senior-software-engineering-manager_1600x1200

مدیر ارشد مهندسی نرم‌افزار، باتجربه‌ترین برنامه‌نویس و مهندس نرم‌افزار گروه است و وظیفه‌ی رهبری گروه کدنویسان را بر عهده دارد.

۵. مدیر تمامی محصولات

حقوق: ۲۴۳۲۹۹ دلار

4-group-product-manager_1600x1200

مدیر تمامی محصولات گوگل در واقع نقشی کلیدی در هر پروژه‌ی گوگل دارد. او وظیفه‌ی ایجاد هماهنگی بین بخش‌های فروش، مهندسی نرم‌افزار، مدیریت فروش و هر بخش درگیر دیگر را دارد.

برخی محصولات گوگل بدون داشتن یک مدیر محصول خوب، هیچ‌گاه نمی‌توانستند موفق شوند.

۴. مدیر عملیات کسب و کار

حقوق: ۲۵۲۴۲۳ دلار

3-business-operations-principal_1600x1200

فردی که در این پست مشغول به کار است باید تمامی پروژه‌ها را به بهترین نحو مدیریت کند و مدام در حال تعامل با مدیران ارشد باشد. بنابر گفته‌ی گوگل، فردی که برای این پست در نظر گرفته می‌شود حداقل ۶ سال سابقه‌ی کار دارد.

۳. مدیر بازاریابی

حقوق: ۲۶۸۹۳۶ دلار

marketing-director_1600x1200

وظیفه‌ی مدیر بازاریابی آشنا کردن عموم مردم با تمامی محصولات گوگل است. مدیریت تبلیغات از وبلاگ‌ها تا تبلیغات‌تلویزیونی بر عهده‌ی مدیر بازاریابی است.

۲. مدیر مهندسان

حقوق: ۲۷۲۳۷۰ دلار

2-engineering-director_1600x1200

این فرد مدیریت تمامی بخش‌های مرتبط با مهندسی در گوگل را بر عهده دارد. بنابر گفته‌ی گوگل انجام این کار نیاز به ده سال سابقه‌ی شغلی دارد.

۱. مدیر مالی

حقوق: ۳۳۹۸۲۵ دلار

1-finance-director_1600x1200

این پست یکی از پر درآمدترین شغل‌ها در گوگل است. مدیر مالی تمامی جنبه‌های اقتصادی شرکت را تحت نظر داشته و اطمینان حاصل می‌کند که بخش‌های مختلف در چهارچوب‌های اقتصادی تعیین شده قدم برمی‌دارند.

منبع: زومیت