چربی های سالم و مضر چه تفاوتی دارند و چه چربی‌هایی برای سلامت قلب مفید هستند؟

چربی جزئی جدایی‌ناپذیر از رژیم غذایی ماست که تقریبا در تمامی وعده‌های غذایی وجود دارد؛ در همین رابطه قصد داریم تا نکاتی مهم در مورد انتخاب چربی‌های سالم و مفید که برای سلامتی خطرناک نیستند را بازگو کنیم.

مصرف مقدار کافی چربی یکی از نکات مهم برای سالم ماندن، حفظ تناسب اندام و کاهش احساس گرسنگی در طول شبانه‌روز است؛ این جزو مهم از خوراکی‌ها تقریبا در هر وعده غذایی که می‌خوریم حضور دارد و کالری زیادی را به بدن می‌رساند.

با این وجود در دهه‌های اخیر صحبت‌های زیادی در مورد چربی سالم و چربی مضر مطرح شده و از متخصصان تغذیه گرفته تا کسانی که بیش از حد به لاغری خود اهمیت می‌دهند، در زمان‌های مختلف بحث چربی غذایی را بسیار جنجالی و داغ ‌کرده‌اند.

جالب است بدانیم که برخلاف تصور بسیاری از افراد، حجم قابل‌توجهی از چربی‌های موجود در غذاها برای بدن مفید و حتی ضروری هستند و نمی‌توان گفت که مصرف چربی لزوما باعث چاقی و یا مشکلات قلبی عروقی می‌شود؛ البته مصرف بیش از اندازه این ماده هم همانند تمامی افراط کردن‌ها در تغذیه، به هیچ وجه به نفع ما نیست.

به هر حال نکته‌ای که با اطمینان می‌توان از آن صحبت کرد،‌ تفاوت میان چربی‌های مختلف است و در حالی که برخی از چربی‌های مفید سلامت قلب را تضمین می‌کنند، انواعی از این ماده هم هستند که علاوه بر کاهش طول عمر و افزایش خطر سکته قلبی، آسیب‌های جدی به قسمت‌های گوناگون بدن وارد می‌کنند.

در همین رابطه، در ادامه اطلاعاتی را در مورد چربی‌های سالم تهیه کرده‌ایم که در انتخاب مواد غذایی مفید برای سلامت قلب و به‌طور کلی،‌ بدن به شما کمک می‌کنند؛ با ما همراه باشید.

نکاتی در مورد انتخاب چربی‌های سالم

بسیاری از افراد در مورد مضر بودن برخی چربی‌ها، از جمله چربی‌های ترانس اطلاعاتی دارند؛ این مواد به دو صورت طبیعی و مصنوعی به وجود می‌آیند که نوع مصنوعی آن‌ها علاوه بر روغن‌های سرخ‌کردنی، مارگارین‌ها و چربی‌های موجود در غذاهای بسته‌بندی شده، شامل روغن‌های گیاهی هستند که برای جلوگیری از خراب شدن، به صورت آزمایشگاهی حرارت داده می‌شوند.

در تحقیقی که مدتی پیش منتشر شد، دانشمندان اعلام کردند که در زمان اوج مصرف چربی‌های مضر ترانس در دهه ۹۰ میلادی، این مواد در آمریکا به‌طور سالیانه باعث مرگ ۵۰ هزار نفر می‌شد.

سازمان غذا و داروی ایالات متحده (FDA) در تلاش است تا محدودیت‌های جدی برای چربی‌های ترانس ایجاد کند و گفته شده که کمپانی‌های آمریکایی تا ۱۸ ژوئن ۲۰۱۸ فرصت دارند که استفاده از این نوع چربی در محصولاتشان را متوقف کنند؛ البته اکثر این شرکت‌ها به منظور پیروی از قوانین، از چربی غلیظ شده (Interesterified fat) که تفاوت چندانی با چربی ترانس ندارد، به عنوان ماده جایگزین استفاده خواهند کرد.

پروفسور گری فریزر (Gary Fraser) که برای دهه‌هایی در مورد چربی‌ها تحقیق کرده، می‌گوید که شواهد محکمی در مورد مضر بودن چربی ترانس وجود دارد.

البته در بعضی گوشت‌ها و محصولات لبنی مانند کره هم مقادیری از چربی ترانس وجود دارد، اما هنوز مشخص نیست که این مواد به‌اندازه دیگر چربی‌های مضر ترانس برای سلامتی ما خطرناک باشند.

از طرف دیگر، چربی‌های اشباع هم وجود دارند که به اندازه نوع ترانس خطرناک نیستند. با این حال توصیه شده که بهتر است مقدار مصرف این ماده را که در گوشت قرمز، روغن نارگیل و پنیر یافت می‌شود،‌ محدود کرد.

برخی از متخصصان قلب و عروق گفته‌اند که چربی‌های اشباع برخلاف باورهای پیشین باعث مسدود شدن رگ‌ها نمی‌شوند، ولی تحقیقات نشان داده که برای بعضی افراد مصرف هرچه کمتر این نوع چربی مفیدتر است.

به صورت طبیعی، چربی‌های اشباع در گوشت گاو،‌ خوک، پرندگان و همچنین، کره و خامه هم یافت می‌شوند.

دانشمندان دانشگاه هاروارد در سال ۲۰۱۰ پس از آزمایش‌ها مختلف اعلام کردند که افرادی که چربی‌های اشباع‌نشده را با نوع اشباع‌شده جایگزین می‌کنند،‌ ۱۹ درصد احتمال بروز مشکلات قلبی را در خود کاهش می‌دهند.

و اما می‌رسیم به بحث چربی‌های سالم که به فراوانی در مواد غذایی مختلف وجود دارند؛ بسیاری از متخصصان اعلام کرده‌اند که برخی از بهترین چربی‌های موجود در جهان از نوع چربی تک‌سیرنشده (Monounsaturated fat) هستند که در بعضی محصولات گیاهی یافت می‌شوند.

روغن‌های گیاهی که در دمای اتاق مایع‌اند، انواع آجیل، کره آجیل‌ها، دانه‌هایی مانند کنجد و میوه‌هایی مانند آووکادو همگی حاوی مقادیر قابل‌توجهی چربی تک‌سیرنشده هستند.

این نوع چربی‌ها دارای یک پیوند اشباع‌نشده کربن در مولکول‌های خود بوده و به شکل روغن زیتون،‌ کنجد و بادام زمینی هم به فروش می‌رسند.

یکی از دلایلی که باعث می‌شود چربی تک‌سیرنشده جزو چربی‌های مفید باشد این است که چنین موادی کلسترول مضر ال دی ال موجود در بدن را در سطح پایینی نگه می‌دارند و با اضافه کردن ویتامین ای به رژیم غذایی، سلامت چشمان و سیستم ایمنی بدن را حفظ می‌کنند.

البته چربی‌های اشباع‌نشده هم برای بدن مفید هستند؛ این مواد در اکثر روغن‌هایی که در دمای اتاق در حالت مایع قرار دارند،‌ یافت می‌شوند.

این نوع اشباع‌نشده هم سطح کلسترول ال دی ال بدن را کاهش می‌دهد و در گوشت ماهی،‌ تخم کنجد، تخم کتان و بسیاری از آجیل‌ها وجود دارد.

برخی از بهترین انواع چربی‌های سالم اشباع‌نشده اسیدهای چرب امگا ۳ و امگا ۶ هستند که به ترمیم و ایجاد سلول‌ها کمک کرده و در کنار کاهش خطر بیماری‌های قلبی، آثار ضدالتهابی هم دارند. این نوع چربی‌ها برای ما ضروری بوده و بدن انسان توانایی تولید آن‌ها را ندارد.

مواد غذایی غنی از اسیدهای چرب امگا ۶ شامل تخم، روغن آفتابگردان،‌ آجیل دانه‌های کاج و روغن سویا می‌شوند.

به علاوه موارد ذکر شده، اسید چرب امگا ۶ به کنترل قند خون کمک می‌کند و احتمال بروز دیابت را کاهش می‌دهد.

امگا ۳ هم مانند امگا ۶ از انواع اسیدهای چرب مفید برای بدن است که در کنار کاهش خطر نامنظم شدن ضربان قلب و کم کردن احتمال ایجاد پلاک‌های مسدودکننده شریان‌ها قلبی، چربی خون را کم می‌کند و فشار خون را هم کاهش می‌دهد.

به خاطر همین آثار مفید، انجمن قلب آمریکا توصیه می‌کند که بزرگسالان حداقل هفته‌ای دو بار از چربی‌های سالم گوشت ماهی‌هایی مانند قزل‌آلا، شاه‌ماهی، ساردین و ماهی تن استفاده کنند.

از طرف دیگر موادی مانند تخم کتان و گردو هم مقادیر زیادی امگا ۳ دارند.

برخی مطالعات نشان می‌دهند که امگا ۳ خطر بروز مشکلات مغذی در افراد مسنی که دچار زوال عقل نیستند را کاهش می‌دهد.

البته تخم مرغ،‌ گوشت گاو و گوشت مرغ هم حاوی امگا ۳ هستند.

بر اساس برخی تحقیقات جدید، دلیل اینکه چربی‌های سالم آجیل ها و دانه‌های مختلف برای قلب مفید هستند، تنها به چربی‌های تک‌سیرنشده و غیراشباع وابسته نبوده و پروتئین‌های این مواد هم در مقایسه با گوشت قرمز یا مواد مشابه به سلامت قلب کمک بیشتری می‌کنند.

گری فریزر در این رابطه می‌گوید که کاهش میزان چربی رژیم غذایی لزوما تضمین‌کننده سلامت نیست و بهتر است که مصرف چربی‌های حیوانیِ مضر برای سلامت قلب، تا حد امکان کم شود.

در عوض فریزر گفته که چربی‌های گیاهی و رژیم‌های مدیترانه‌ای جایگزین مناسبی برای مواد مصرفی در رژیم‌های غذایی غیرسالم هستند.

فریزر در انتهای یکی از مصاحبه‌هایش گفته است که چربی‌های ترانس مطمئنا مضر هستند و در حالی که چربی‌های اشباع با احتمال کمتری برای بدن مشکل ایجاد می‌کنند، نوع تک‌سیرنشده و غیراشباع مشکل‌زا نیستند؛ این دانشمند اظهار کرده که بهتر است برای کاهش مشکلات قلبی ناشی از تغذیه نامناسب، میزان گوشت مصرفی به حداقل برسد و یا بهطور کلی از وعده‌های غذایی حذف شود.

منبع: گجت‌نیوز

نیمکره راست و چپ مغز و هر آنچه درباره عملکرد آنها باید بدانید

نیمکره راست و چپ مغز در امور جزئی با هم تفاوت دارند اما با این وجود، آیا یک سمت می‌تواند کنترل امور را به‌دست بگیرد و فرمانروایی کند؟ برخی از افراد فکر می‌کنند که هرکس یا راست‌‌مغز است یا چپ‌مغز و این تسلطِ نیمکره‌‌های سمت چپ و راست مغز است که رفتار و افکار را می‌سازد. در این متن می‌خواهیم شایعات و حقایقی را که درباره‌ی این نقطه‌نظر وجود دارد، بهتر بررسی کنیم. پس با ما همراه باشید.

نگاهی کلی به داستان نیمکره‌های سمت چپ و راست مغز

مغز عضوی سخت‌کوش و پیچیده در بدن است و بیش از ۱۰۰ میلیارد نورون یا سلول مغزی دارد که همه‌ی آنها روی هم تنها حدود ۵۰۰ گرم هستند. مغز انرژی زیادی می‌طلبد. با اینکه تنها ۲ درصد از وزن بدن را به خود اختصاص می‌دهد، اما ۲۰ درصد از انرژی آن را مال خود می‌کند.

نیمکره‌های سمت چپ و راست مغز با تعداد زیادی رشته‌ی عصبی به‌هم متصل هستند. در مغزی سالم، این دو قسمت با هم در ارتباط‌اند. البته لزوما نیازی به ارتباط میان این دو بخش نیست مثلا اگر فردی در حادثه‌ای دچار جراحتی بشود و این دو بخش از هم جدا شوند، هردو بخش همچنان قادر به ادامه‌ی فعالیت خود خواهند بود.

نیمکره‌ی سمت چپ در مقابل نیمکره‌ی سمت راست

باور رایج این است که برخی افراد راست‌مغز هستند و برخی دیگر چپ‌مغز و همین داستان است که شخصیت، افکار و رفتار هر فرد را می‌سازد. از آنجا که بعضی اشخاص راست‌دست هستند و برخی دیگر چپ‌دست، چنین ایده‌ای برای مغز آدمی نیز قوت گرفته است. گفته می‌شود که افراد چپ‌مغز چنین هستند:

  • تحلیل‌گر؛
  • منطقی؛
  • جزئی‌نگر و حقیقت‌گرا؛
  • محاسبه‌گر؛
  • مایل به فکر کردن در قالب کلمات.

افراد راست‌مغز نیز بیشتر دارای این ویژگی‌ها هستند:

  • خلاق؛
  • آزاداندیش؛
  • دارای نگاهی کلان به موضوعات؛
  • شهودی؛
  • مایل به اندیشیدن در قالب تصاویر (بیشتر بصری هستند).

تحقیقات چه می‌گویند؟

تحقیقات ثابت می‌کند که آنچه درباره‌ی راست‌مغز و چپ بودن گفته می‌شود، صحت ندارد. در مطالعه‌ای در سال ۲۰۱۳، تصاویر سه‌بعدی مغز هزار نفر مورد بررسی قرار گرفت و با استفاده از اسکنر MRI، میزان فعالیت هردو نیمکره اندازه‌گیری شد. نتایج نشان می‌داد که هر انسان، از هردو نیمکره مغزی خود بهره می‌برد و بخشی بر دیگری غالب نیست.

با این وجود، فعالیت مغزی افراد بنا به کاری که مشغول انجامش هستند، متفاوت خواهد بود یعنی گاهی از نیمکره چپ و گاهی نیز از نیمکره راست استفاده می‌شود. مثلا مرکز زبان در نیمکره‌ی چپ مغز قرار دارد درحالی‌که احساسات و ارتباطات غیرکلامی مربوط به نیمکره راست مغز هستند.

تحقیقات درباره‌ی تقسیم‌بندی وظایف مغز در سال ۱۹۶۰ میلادی برای راجر. و .اسپِری، جایزه نوبل به ارمغان آورد. البته اغراق در برخی ابعاد این دستاوردها، باورهایی مبنی بر چپ‌مغز بودن یا راست‌مغز بودن و تأثیرات آن بر شخصیت افراد را در میان عوام رواج داد.

عملکرد و ویژگی‌های نیمکره‌های مغزی

هرچند که با توجه به دستاوردها و تحقیقات دانشمندان اکنون می‌دانیم که چیزی به نام راست‌مغز یا چپ‌مغز دیگر وجود ندارد اما با این وجود، ویژگی‌های هریک از این دو نیمکره با هم متفاوت است. مثلا:

۱. احساسات

در انسان و سایر پستانداران، نیمکره راست مغز مسئول مدیریت احساسات است. احساسات هر فرد از سوی نیمکره راست درک و ابراز می‌شود.

۲. زبان

نیمکره چپ مغز در تولید واژه‌ها و صحبت کردن فعال‌تر است. در بیشتر افراد، دو بخش اصلی زبانی یعنی ناحیه‌ی ورنیکه و بروکا در نیمکره چپ مغزشان قرار دارد.

۳. زبان علامت و اشاره

زبان‌های مبتنی بر تصویر و بصری نیز در سمت چپ مغز قرار دارند. افراد ناشنوا با تماشای زبان اشاره، از فعالیت‌های سمت چپ مغزشان برای درک مفهوم بهره می‌گیرند.

۴. راست‌دستی یا چپ‌دستی

افراد چپ‌دست و راست‌دست از قسمت چپ و راست مغزشان به شیوه‌ای متفاوت از هم بهره می‌برند. برای مثال، فردی چپ‌دست برای انجام امور دستی و عملی خود از سمت راست مغز استفاده می‌کند و فرد راست‌‌دست از قسمت چپ مغزش.

راست‌دست بودن یا چپ‌دست بودن امری ذاتی و مادرزادی است و حتی زمانی‌که نوزاد در رحم مادرش، اوقات می‌گذراند نیز این موضوع قابل شناسایی است. مثلا در ۱۵ هفتگی، نوزادان شروع به مکیدن انگشت دستان سمت چپ یا راست خود می‌کنند. این موضوع می‌تواند تکلیف راست یا چپ دست بودن آنها را مشخص کند.

۵. توجه

نیمکره چپ و راست مغز به موضوعات متفاوتی توجه می‌کنند. نیمکره سمت چپ بیشتر جلب موضوعاتی می‌شود که به دنیای درونی فرد مرتبط هستند و نیمکره سمت راست بیشتر درگیر مسائل دنیای خارجی می‌شود. مطالعات نشان می‌دهد که مردان و زنان از نظر عملکرد نیمکره‌های مغزی مشابه هم عمل می‌کنند و هیچ‌گونه تفاوتی میان‌شان وجود ندارد.

عملکرد نیمکره‌های مغزی در افراد متفاوت

قسمتی از مغز که برای هر فعالیت مورد استفاده قرار می‌گیرد، در افراد گوناگون شبیه هم نیست. به‌کارگیری نواحی مختلف مغزی برای انجام امور متنوع تا حدی در گروی راست‌دست یا چپ‌دست بودن افراد است. مطالعه‌ای در سال ۲۰۱۴ نشان داد که مرکز یادگیری و کنترل زبان در ۹۹ درصد از افرادِ راست‌دست، در سمت چپ مغزشان بود و این موضوع درباره‌ی ۷۰ درصد از چپ‌دستان نیز صادق بود.

تسلط نیمکره‌های مغزی در مغز هر فرد با دیگری متفاوت است. علم هنوز راه درازی برای دست‌یابی به اطلاعاتی کامل و جامع در این باره دارد.

جانِ کلام

هنوز علم نتوانسته است به دستاورهای دقیقی درباره‌ی چپ‌مغز یا راست‌مغز بودن برسد. هرچند برخی از افراد این فرضیات اثبات‌نشده را با ویژگی‌هایی که در خود می‌بینند، هم‌سو و درست می‌دانند اما علم در این مورد نظری قطعی نداده است. واقعیت این است که ساختار نیمکره چپ و مغز متقارن نیست و در افراد متفاوت نیز عملکردی متنوع دارد.

 مبنع: چطور

باند قابل تزریق با امکان توقف سریع خونریزی و بهبود زخم‌ها ساخته شد

باند قابل تزریق ورژنی پیشرفته از نوارهای زخم‌بند است که با تزریق آن به بدن بیمار، تأثیرات شگفت‌انگیزی را برای جلوگیری از خونریزی و خوب شدن زخم به جا می‌گذارد.

معمولا برای جلوگیری از خونریزی جراحت‌های مختلف و بهبود وضعیت زخم‌ها از پارچه‌های نواری استفاده می‌شود که در عین تمیز بودن،‌ به بهتر شدن وضعیت سلامتی فرد بسیار کمک می‌کنند؛ در همین رابطه جالب است بدانیم که محققان دانشگاه تگزاس ای اند ام (Texas A&M University) نوعی باند زخم‌بند قابل تزریق را ساخته‌اند که با ترکیب ذرات نانو با یکی از محصولات مورد استفاده برای افزایش غلظت مواد غذایی، قابلیت‌هایی بسیار کارآمدتر از باندهای سنتی دارد.

محصول به دست آمده که عبارت باند تزریقی برای توصیف آن به کار رفته است، نوعی هیدروژل بوده که با وارد شدن به بدن بیمار، به سرعت جلوی خونریزی را می‌گیرد و در شرایط مناسب وضعیت زخم را بهبود می‌بخشد.

ساخت باند قابل تزریق

به طور کلی ماده‌ای به نام کاپا کاراجینان (Kappa-carrageenan) وجود دارد که از جلبک‌های دریایی خوراکی قرمزرنگ استخراج می‌شود و برای دهه‌ها، به عنوان عاملی غلیظ‌کننده برای تهیه مواد غذایی مختلف شناخته می‌شود؛ اما قسمت خلاقانه فرآیند ساخت باند قابل تزریق دانشمندان تگزاسی، استفاده از این ماده و ترکیب آن با نانوسیلیکات‌های دو بعدی مصنوعی برای ساخت هیدروژل است که وظیفه‌ی باندهای معمولی را در درجه‌ای بالاتر و از داخل بدن انجام می‌دهد.

گفته شده که تکنولوژی نانو این باند قابل تزریق با افزایش قابلیت‌های شریان‌بندی هیدروژل، به پروسه لخته شدن خون در بیمار شتاب می‌دهد و موارد استفاده محصول را به نسبت باندهای معمولی، به میزان فوق‌العاده‌ای بیشتر می‌کند.

آخیلش کی گاهاروار (Akhilesh K. Gaharwar) یکی از دانشمندان درگیر در پروژه ساخت این محصول در همین رابطه می‌گوید که هیدروژل‌های قابل تزریق مخصوصا به هنگام خونریزی‌های داخلی بسیار کاربردی بوده و با وارد کرد آن به بافت و جریان خون شخص در محل موردنظر، می‌توان به نتایجی شگفت‌انگیز دست یافت و بسیار راحت‌تر از مرگ افراد جلوگیری کرد.

به علاوه این ویژگی شگفت‌انگیز، همان‌طور که اشاره شد باند تزریقی تیم گاهاروار از فناوری نانو بهره می‌برد و به همین خاطر می‌توان ذرات نانوی داخل محصول را به نوعی تغییر داد و تنظیم کرد که امکان رساندن ماکرومولکول‌های زیستی مختلف، از طریق هیدروژل، به بدن بیمار و محل جراحت فراهم شود. این قابلیت هم باعث می‌شود که سرعت توقف خونریزی بسیار بیشتر شده و مراقبت از زخم با مواد دارویی به روشی هوشمندانه‌تر انجام شود.

باند قابل تزریق دانشمندان ام اند ای در زمانی توسعه داده شده که از طرف محققان دیگر هم محصولات گوناگونی با قابلیت‌های مشابه ساخته شده است؛ از نوعی پلیمر قابل تزریق با امکان افزایش استحکام بافت لخته‌ی خون گرفته تا نوعی فوم که با پر کردن محل زخم جلوی خونریزی بیشتر را می‌گیرد، این محصولات به روش‌هایی نوآورانه از کشته شدن سربازان در میدان نبرد و یا افرادی که در تصادف‌ها دچار خونریزی شدید شده‌اند، جلوگیری می‌کنند.

البته نکته‌ای که این باند قابل تزریق را از بقیه ایده‌ها متمایز کرده است، همان قابلیت وارد کردن مواد دارویی به بافت زخم، در کنار جلوگیری از خونریزی بوده که براساس گزارش‌ها، در تست‌های انجام‌شده داخل آزمایشگاه به خوبی قابلیت‌های منحصر به فرد خود را نشان داده است.

مقاله تیم گاهاروار در ژورنال “Acta Biomaterialia” به چاپ رسیده است.

غلبه بر عادت به تعویق انداختن کارها با ۱۱ راهکار عملی و نتیجه‌بخش

همه‌ی ما گاهی اوقات کارها را به زمان دیگری موکول می‌کنیم و با این پدیده آشنا هستیم. زمانی که کارها را به تعویق می‌اندازیم، در واقع زمان آزاد را هدر می‌دهیم و کارهای مهمی را که به‌عهده داریم، به آخرین لحظات موکول می‌کنیم. در چنین لحظه‌هایی به شدت دچار اضطراب می‌شویم و افسوس می‌خوریم که ای کاش کارمان را زودتر شروع کرده بودیم.

کسانی که دائما کارهای خود را به زمان دیگری موکول می‌کنند، احتمالا چندین سال از زندگی خود را در این چرخه سپری کرده‌اند. تعلل کردن، کارها را به عقب انداختن، سست شدن، پنهان شدن از کار، روبه‌رو شدن با آن در آخرین لحظه و سپس تکرار دوباره‌ی این چرخه. به تعویق‌انداختن کارها حقیقتا یک عادت نادرست است که ما را از بین می‌برد و از دستیابی به اهداف بزرگ‌تر در زندگی جلوگیری می‌کند. اجازه ندهید که این عادت اشتباه تمام زندگی شما را هدر دهد. در ادامه با چند راهکار عملی آشنا می‌شوید که برای غلبه بر به تعویق انداختن کارها به شما کمک می‌‌کند.

۱. کارتان را به بخش‌های کوچک‌تر تقسیم کنید

یکی از دلایلی که باعث می‌شود کارها را به زمان دیگری موکول کنیم این است که به صورت ناخودآگاه تصور می‌کنیم که کار برای‌ ما بیش از اندازه حجیم است. پیشنهاد می‌کنیم کار اصلی را به بخش‌های کوچک‌تر تقسیم کرده و به صورت مجزا روی هر مرحله تمرکز کنید. اگر مشکل برطرف نشد، باید این کار را ادامه دهید و بخش‌ها را کوچک‌تر کنید. به زودی متوجه می‌شوید وظیفه‌ای که به عهده دارید، ساده‌تر از چیزی است که تصور می‌کنید و ترجیح می‌دهید که بلافاصله کار را تمام کنید.

برای مثال نویسندگی را در نظر بگیرید. نوشتن کتاب در مجموع یک پروژه‌ی بزرگ است که می‌تواند بسیار سنگین و حجیم باشد. اما اگر آن را به مراحل مختلف مثل ۱) تحقیق، ۲) تصمیم‌گیری برای موضوع، ۳) ایجاد طرح کلی، ۴) طراحی محتوا، ۵) نوشتن فصل‌های ۱ تا ۱۰، ۶) اصلاح و غیره تقسیم کنید، متوجه می‌شوید که همه چیز قابل کنترل است. سپس می‌توانید روی مراحل ضروری تمرکز کنید و بدون فکرکردن به مراحل دیگر، آن را به بهترین شکل انجام دهید. پس از پایان هر مرحله می‌توانید به سراغ مرحله‌ی بعدی بروید.

۲. محیط پیرامون خود را تغییر دهید

محیط‌های مختلف تأثیرات متفاوتی بر میزان بهره‌وری ما دارند. به میز کار و اتاق خود نگاه کنید. این محیط شما را به کارکردن ترغیب می‌کند یا اینکه باعث خواب آلودگی می‌شود؟ اگر حالت دوم درست باشد، پس بهتر است محیط کار خود را تغییر دهید. فراموش نکنید محیطی که قبلا در شما ایجاد انگیزه می‌کرد،‌ احتمالا پس از چند مدت چنین تأثیری نخواهد داشت. در این صورت، زمان آن رسیده که محیط اطراف خود را کمی تغییر دهید.

۳. یک جدول زمانی جزئی با ضرب‌العجل‌های مشخص طراحی کنید

اگر فقط یک ضرب‌العجل برای تحویل کار داشته باشید، به راحتی دچار عادت اشتباه به تعویق انداختن کارها می‌شوید. در این حالت احساس می‌کنیم که وقت کافی داریم و کار را به زمان دیگری موکول می‌کنیم.

همان‌طور که در بالا اشاره شد، پروژه‌ای که در دست دارید را به بخش‌های کوچک‌تر تقسیم کنید؛ سپس یک جدول زمانی کلی طراحی کنید که مهلت پایانی هرکدام از مراحل با جزئیات در آن مشخص شده باشد. به این ترتیب می‌دانید که برای هرکدام از وظایف، یک مهلت مشخص دارید که باید در همان تاریخ انجام شود. این جدول زمانی باید تا اندازه‌ای برنامهریزی شده باشد که اگر یکی از کارها را به‌موقع انجام ندهید، تمامی مراحل دیگر را تحت تأثیر قرار بدهد. با این روش، حالت ضروری برای انجام کار نیز ایجاد می‌شود. می‌توانید بسته به حجم پروژه، آن را در بخش‌های ماهانه، هفتگی و سپس روزانه تقسیم کنید.

۴. تعلل‌های کوتاه و بلندمدت را کنار بگذارید

اگر بیش از اندازه دچار این عادت اشتباه هستید، احتمالا به این دلیل است که به تعویق انداختن کارها را برای خودتان آسان کرده‌اید. به بیان دیگر،‌ زمان ارزشمند را با کارهای دیگر هدر می‌دهید. می‌توانید لیست صفحات بوکمارک شده در مرورگر را به پوشه‌ی دیگری انتقال دهید که دسترسی آسانی نداشته باشد. سیستم هشدار یا نوتیفیکیشن اتوماتیک در ایمیل را غیرفعال کنید. از تمام حواس‌پرتی‌های محیط اطراف خلاص شوید. برخی افراد حتی ترجیح می‌دهند حساب کاربری خود را در شبکه‌های اجتماعی، حذف یا غیرفعال کنند. بهتر است برای غلبه بر این عادت اشتباه، رفتارهایمان را آگاهانه و از روی اختیار انتخاب کنیم تا اینکه با روش‌های خودمختار، این عادت را بی‌اثر و متوقف کنیم. در هر صورت اگر احساس می‌کنید کارهایی مثل حذف‌کردن حساب کاربری ضروری است، این کار را انجام دهید.

۵. با افرادی معاشرت کنید که انگیزه‌ی لازم را در شما ایجاد می‌کنند

بدون شک اگر ده دقیقه با افرادی مثل «بیل گیتس» و «استیو جابز» صحبت کنید، حتما انگیزه‌ی لازم برای کار کردن را پیدا خواهید کرد. افرادی که با آنها معاشرت می‌کنیم بر رفتارهایمان تأثیر می‌گذارند. قطعا نمی‌توانیم به «بیل گیتس» و «استیو جابز» دسترسی داشته باشیم، اما این ویژگی در هر حالتی قابل اجراست. از میان دوستان، ‌خانواده، همکارها و غیره، با افرادی معاشرت کنید که انگیزه و نیروی محرکه‌ی لازم را ایجاد می‌کنند؛ این افراد معمولا سختکوشی بیشتری دارند. به‌زودی متوجه می‌شوید که روحیه و انرژی آنها به شما نیز منتقل شده است.

۶. دوست پیدا کنید

پیدا کردن دوست و همراه باعث می‌شود که روند کار سرگرم‌کننده شود. بهتر است این همراه نیز اهداف مخصوص به خود را داشته باشد. بدین ترتیب هر دوی شما در مقابل اهداف و برنامه‌های یکدیگر مسئول و پاسخگو خواهید بود. اهداف شما الزاما نباید مشابه باشند؛ هرچند که در صورت تشابه اهداف می‌توانید چیزهای بیشتری از یکدیگر یاد بگیرید.

۷. با دیگران درباره‌ی اهداف‌تان گفتگو کنید

بازگو کردن اهداف با اطرافیان تأثیری مشابه حالت شماره ۶ دارد. با دوستان، همکارها،‌ خانواده و آشنایان درباره‌ی پروژه‌هایتان حرف بزنید. بدین ترتیب هر زمان که با آنها ملاقات می‌‌کنید، کنجکاو می‌شوند که درباره‌ی وضعیت پروژه پرس‌وجو کنند. برای مثال اگر پروژه‌هایی که در دست دارید را در بلاگ شخصی، توییتر و فیسبوک به اشتراک بگذارید، دوستان‌تان جویای روند پیشرفت آنها می‌شوند. به این ترتیب، در مقابل برنامه‌های خود مسئول و پاسخگو خواهید بود.

۸. به دنبال کسانی باشید که قبلا به چیزی که می‌خواهید دست پیدا کرده‌اند

می‌خواهید به چه چیزی دست پیدا کنید؟ چه کسانی قبلا به چیزی که شما در حال حاضر می‌خواهید، دست یافته‌اند؟ به دنبال این افراد باشید و با آنها ارتباط برقرار کنید. برقراری ارتباط با این افراد به شما نشان می‌دهد اهدافی که انتخاب کرده‌اید، دست‌یافتنی هستند؛ تنها کافیست عمل کنید. این روش یکی از بهترین محرک‌ها برای اقدام و عمل است.

۹. اهداف خود را بازبینی کنید

اگر مدتهاست که کارتان را به تعویق می‌اندازید، احتمالا بازتاب‌دهنده‌ی این است که یک ناهماهنگی میان کاری که انجام می‌دهید و چیزی که می‌خواهید وجود دارد. گاهی اوقات با کشف و آگاهی بیشتر درباره‌ی خودمان،‌ اهداف‌مان را بزرگ می‌کنیم؛ اما با تغییرندادن اهداف، ‌مانع از بازتاب صحیح رشد آنها می‌شویم. از کار فاصله بگیرید (مثل یک مسافرت کوتاه یا تعطیلات آخر هفته) و خودتان را دوباره سازمان‌دهی کنید. دقیقا می‌خواهید به چه چیزی دست پیدا کنید؟ برای رسیدن به آن دقیقا باید چه کارهایی انجام دهید؟ باید چه گام‌هایی بردارید؟ آیا کار فعلی شما با مقصد نهایی هم‌جهت است؟ در غیر این صورت باید چه کار کنید؟

۱۰. کارها را بیش‌ازحد پیچیده نکنید

آیا منتظر بهترین زمان برای انجام کار هستید؟ احتمالا فکر می‌کنید که به دلایل مختلف نمی‌توانید کارتان را در همین لحظه انجام دهید. چنین افکاری را از ذهن خارج کنید؛ چراکه بهترین و بی‌نقص‌ترین زمان هرگز وجود نخواهد داشت. اگر دائما منتظر چنین زمانی باشید، هرگز نمی‌توانید هیچ کاری را به اتمام برسانید. کمال گرایی یکی از اصلی‌ترین دلایل به تعویق انداختن کارها است.

۱۱. کار را از جایی شروع کنید و فقط انجام دهید

در پایان، همه چیز تنها به اقدام‌کردن ختم می‌شود. می‌توانید تمامی مراحل تعیین استراتژی، برنامه‌ریزی و نظریه‌پردازی را طی کنید،‌ اما اگر در نهایت اقدام نکنید،‌ هیچ اتفاقی نخواهد افتاد. بسیاری از افراد دائما از شرایط زندگی خود ناراضی هستند،‌ اما همچنان از اقدام‌کردن امتناع می‌کنند. هیچ‌کس در راه رسیدن به موفقیت، کارها را به زمان دیگری موکول نکرده است. اگر می‌خواهید کاری را انجام دهید، فقط کافیست از جایی شروع کنید و آن را انجام دهید.

کدامیک از این توصیه‌ها برای شما کارآمدتر بوده است؟ آیا برای جلوگیری از این عادت،‌ روش مخصوص به خود را دارید؟ آنها را با ما به اشتراک بگذارید.

منیع: چطور

۵ تصور نادرستی که باعث هدر رفتن فرصت‌های زندگی‌مان می‌شود

بسیاری از کسانی که نوجوانی و جوانی را پشت سر گذاشته‌اند و وارد دوره‌ی میان‌سالی شده‌اند، معتقدند با تصور ثبات وضع فعلی، در مدیریت فرصت‌های زندگی و توجه به انتخاب دقیق اهداف خود، به‌اندازه‌ی کافی تلاش نکرده‌اند. به‌ندرت می‌توان کسی را یافت که با عاقبت‌اندیشی و چشم‌پوشی از لذت‌های آنی یا به‌تعویق‌انداختن آن لذت‌ها، خود را برای تجربه‌ی موفقیت در سال‌های آتی آماده کند. با این توضیحات، سؤال اساسی این است: «چرا پس از عبور از مرز سی‌سالگی، ناگهان چشم باز می‌کنیم و می‌بینیم هنوز دستاوردی درخور توجه کسب نکرده‌ایم؟» پرسش مهم دیگر نیز این است: «آیا راهی برای جبران آن یا امیدی برای شروع دوباره زندگی می‌توان متصور بود؟» همراه ما باشید تا پاسخ این پرسش‌ها را باهم مرور کنیم.

۱. فکر می‌کنیم همواره فرصت کافی برای آزمون و خطا داریم

به‌جرئت می‌توان گفت قسمت عمده‌ای از تصمیم‌ها و انتخاب‌های ما، پیش از این، موضوع انتخاب دیگران نیز بوده است؛ به‌عنوان مثال، ما اولین کسی نیستیم که قصد مهاجرت داریم یا اولین کسی نیستیم که می‌خواهیم شریک زندگی‌مان را انتخاب کنیم یا بخواهیم از او جدا شویم.

هیچ‌کدام از انتخاب‌های‌ ما مستقل نیست؛ به‌بیان دیگر، هر انتخاب ما، خواه‌ناخواه بر انتخاب‌های بعدی‌مان تأثیر می‌گذارد. بر همین اساس، می‌توان عمل تصمیم‌گیری را به یک زنجیر و هر انتخاب را به حلقه‌ای از این زنجیر تشبیه کرد؛ با این اوصاف، هرچه آگاهی ما بیشتر باشد، می‌توانیم از خطرات و تبعات نامطلوب انتخاب‌های نادرست، جلوگیری کنیم.

واضح است که برای موفقیت در امر تصمیم‌گیری، توجه به تجربیات مفید دیگران و استقبال از آن تجربه‌ها، بسیار راهگشا خواهد بود؛ زیرا شریک‌شدن در آموخته‌های افراد دیگر، به ما کمک می‌کند تا آسان‌تر و با سرعت بیشتری به سوی حل مسائل و تحقق اهداف‌مان حرکت کنیم. با وجود این، ذهنیت بسیاری از ما مثل سنگ، شکل‌ناپذیر و نامنعطف است؛ طوری که حتی اگر تجربه‌های زندگی به میخ‌هایی آهنین تبدیل شوند، به ذهنیت سنگی‌مان نفوذ پیدا نمی‌کنند.

برای مثال، هر سال مرگ‌ومیر افراد زیادی در سراسر کشور را به‌علت گازگرفتگی شاهد هستیم؛ اما معمولا این‌گونه مسائل، زمانی در کانون توجه ما قرار می‌گیرند که در برابر برخی از اشتباه‌ها بهایی گزاف پرداخت کنیم که تا مدت زمانی طولانی، حتی شاید تا پایان زندگی، با وجود تلاش شدید، از بند پیامدهای منفی‌شان نتوانیم خلاص شویم.

البته لازم است که در الگوبرداری از رفتار افراد صاحب‌تجربه، براساس ضابطه‌ها و معیارهای قابل‌قبول و متناسب با نیازمان عمل کنیم؛ زیرا هرکدام از ما علایق، توانمندی‌ها، مصلحت‌ها و اولویت‌های منحصربه‌فرد خودمان را داریم؛ در نتیجه، شراکت در آموخته‌ها و اندوخته‌های کسی که با عینک خاص خودش به مسائل ما نگاه می‌کند، مستعد زیان و پشیمانی است.

۲. به سرمایه‌های دیگران دل خوش کرده‌ایم

یکی از مهم‌ترین دلایل کم‌کوشی و اهمال‌کاری ما در امر تجربه‌اندوزی و عاقبت‌اندیشی، دل‌خوش‌کردن به چیزهایی است که مالکیت‌شان نه در دست ما که در اختیار دیگری است؛ مثل کسی که با تکیه بر ثروت والدین خود، از تن‌دادن به مهارت‌آموزی و تلاش برای کسب استقلال رأی و عمل، سر باز می‌زند.

کافی است چنین کسی یک لحظه به این فکر کند که در مواقعی خاص، والدین او نتوانند یا نخواهند از او پشتیبانی کنند. واقعا چه‌چیزی می‌تواند در این وضعیت بحرانی، او را استوار نگه دارد؟

به‌عنوان مثالی دیگر، فردی با تکیه به اینکه یکی از بستگان یا آشنایان دفتر خدمات ساختمانی دارد، رشته‌ی مهندسی عمران را انتخاب می‌کند. حال اگر به هر دلیل، شخص مدنظر نتواند یا نخواهد از این مهندس عمران آینده، در دفتر ساختمانی خود استفاده کند، تکلیف چیست؟

گذشته از این، باید بدانیم کمتر کسی را خواهیم یافت که بی‌عوض، سرمایه‌ی خود را در اختیار ما قرار دهد. حتی گاهی اوقات، والدین‌مان رفاه مطلوب و رشک‌برانگیزی برایمان فراهم می‌کنند، اما مشروط به اینکه مثلا با کسی ازدواج کنیم که خودشان مدنظر دارند، یا شغل و رشته‌ای را بپذیریم که خودشان پیشنهاد می‌کنند.

در این وضع، برخی از ما، حاضر نیستیم چنین انتخاب‌هایی را به والدین خود یا به هر فرد دیگر واگذار کنیم. اگر جزو این دسته از افراد باشیم، در صورت امکان، برای پرهیز از تجربه‌ی گرفتاری در چنین تنگناهایی، باید از همین الان دست‌به‌کار شویم. هیچ‌کس نمی‌داند در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد. در این میان کسی می‌تواند با رخدادهای پیش‌بینی‌ناپذیر احتمالی آینده، مؤثرتر مقابله‌ کند که در ارزیابی فرصت‌ها و گزینش آنها دقت نظر بیشتری به خرج داده باشد.

۳. با مسئولیت‌گریزی، اشتباهات خود را تکرار می‌کنیم

اگر در میان اطرافیان خود، کسی را یافتیم که بی‌چک‌وچانه، به اشتباه‌های خود اقرار کرده و برای جبران آنها تلاش می‌کند، شایسته است که قدر او بدانیم. اگر گفته شود: «اقرار به اشتباه، از اشتباه‌نکردن دشوارتر است.» به‌سادگی نمی‌توان صحت این حکم را زیر سؤال برد؛ زیرا پذیرفتن اشتباه، لااقل در ظاهر، ما را در موضع ضعف و سلطه‌پذیری قرار می‌دهد؛ همچنین مسئولیت جبران اشتباه و پرهیز از تکرار آن را بر دوش ما می‌گذارد. ما با توسل به مکانیسم‌های دفاعی، آگاهانه یا ناآگاهانه می‌کوشیم از پیشامد چنین وضعی دوری کنیم. اما به فرض جَستن از بند مسئولیت‌پذیری، آیا حذف مسئله، موجب حل‌وفصل آن می‌شود؟

کسی که از پذیرفتن مسئولیت امتناع می‌کند، برای آسودگی و عافیت‌خواهی خود یک قدم مثبت برداشته است؛ اما عاقبت، بهای این امنیت‌طلبی و تن‌پروری را به هر طریق ممکن خواهد پرداخت. از مهم‌ترین نشانه‌های ابتلا به چنین عارضه‌ای، گَزیده‌شدن متعدد از یک سوراخ است. در این حال، گویی مسائل حل‌نشده‌مان مثل یک لشکر نادیدنی، ما را محاصره کرده‌اند، و ما نیز برای خروج از این وضع، مدام با چشمان بسته به در و دیوار می‌زنیم. بی‌تردید نتیجه‌ی اسارت در این چرخه‌ی رفتاری، سرگردانی، واماندگی و فرسودگی است.

آنگاه، در ادامه‌ی این وضع، به بازی‌کردن نقش قربانی روی می‌آوریم. همواره خود را بازنده و مظلوم جلوه می‌دهیم تا با ایجاد احساس گناه در دیگران، حل مسئله را به آنها واگذار کنیم.

این یک مکانیسم دفاعی و یک ابزار کنترل است. در این صورت، وقتی چنین چکشی به‌دست می‌گیریم، خواسته یا ناخواسته همه را به‌شکل میخ می‌بینیم؛ طوری که در گردهمایی‌ها و دورهمی‌ها قصه‌ای تکراری برای تعریف داریم. گله می‌کنیم که این روزها همه میخ شده‌اند!

۴. به حرف مردم بیش از اندازه اهمیت می‌دهیم

به گفته‌ی حافظ: «هرکسی بر حَسَب فکر، گمانی دارد». واقعیت آن است که نه قرار است دیگران را شبیه خود کنیم، نه لازم است خود مشابه آنها بشویم؛ اما چرا بسیاری از ما، مشتاق پیچیدن نسخه برای دیگران یا دریافت تأیید از ایشان هستیم؟

در جواب باید گفت ظاهرا تأیید دیگران، سند خدشه‌ناپذیری برای صحیح بودن عقیده و عملکرد فعلی ماست. هرکس ما را تأیید می‌کند، گویی زیر برگه‌ی عقیده و عملکرد ما را مُهر می‌زند. چه بسیار فرصت‌ها و سرمایه‌هایی که به باد فنا داده‌ایم یا می‌دهیم تا تأیید دیگران را دریافت کنیم.

تأیید دیگران به ما القا می‌کند که ما پذیرفتنی و خواستنی هستیم. این مسئله، ما را از تلاش و تقلا و تردید در عقاید و تصحیح عملکردمان بازمی‌دارد. به گفته‌ی  David Mcraney نویسنده‌ی کتاب You are not so smart: «ذهن انسان، بیشتر به‌دنبال امنیت می‌گردد تا واقعیت. و امنیت از تأیید دانسته‌های قبلی حاصل می‌شود.»

همچنین، نقل به مضمون، بنا بر گفته‌ی برتراند راسل: «بسیاری از ما به مسیر اشتباه خود ادامه می‌دهیم؛ چون برایمان دشوار است به تاول‌های کف پای خود بگوییم مسیر را اشتباه آمده‌ایم.»

۵. به‌جای موفق‌شدن دنبال موفق‌بودن هستیم

یکی از مهم‌ترین عوامل پریدن‌مان از این شاخه به آن شاخه، ناآشنایی با انگیزه‌های واقعی‌مان است. ما گم‌کرده‌ای داریم که هربار نشانه‌های وجود آن را در چیزی یا در جایی تشخیص می‌دهیم. بعد که به آن نزدیک می‌شویم، می‌فهمیم انگار چندان هم هدف خوشایندی را نشان نکرده‌ایم. باز شبحی از گم‌کرده‌ی خود را در چیز دیگری می‌بینیم و بی‌برنامه به‌سمت آن کوچ می‌کنیم. با گذشت زمان، در صورت استمرار این عادت رفتاری‌مان، ناگهان چشم باز می‌کنیم و می‌بینیم زمان و انرژی خود را هدر داده‌ایم؛ ولی همچنان هزار کار ناتمام و هزار آرزوی ناکام‌ داریم.

برخی از افراد به گفته‌ی حافظ به خود نهیب می‌زنند: «بِطالتم بس، از امروز کار خواهم کرد». اما برخی دیگر در سراشیبی نابودی و تباهی فرو می‌افتند. یا منزوی می‌شوند یا متوقع. شاید هم به نصیحت‌کننده‌هایی تبدیل شوند که انتظار دارند فرزندان یا بازماندگان‌شان به‌جای آنها موفق شوند.

عده‌ای دیگر، باز به اشتباه خود ادامه می‌دهند؛ درحالی‌که به‌ظاهر فکر می‌کنند مشغول جبران گذشته‌اند؛ اما غافل از اینکه در بسیاری از موارد، نمی‌توان ره صدساله را یک‌شبه رفت؛ زیرا موفقیت یک فرایند است نه یک رخداد.

به‌عنوان مثالی عینی و ملموس، فرض کنید یک خانم چهل‌ساله، تا به این سن، به ازدواج و فرزندآوری بی‌اعتنا بوده یا به هر دلیل، در به‌دست‌آوردن چنین موقعیتی ناموفق بوده است؛ اما اکنون، پس از ازدواج، آیا می‌تواند با هدف به‌دنیاآوردن فرزندان بیشتر، طی بارداری‌های متعدد، متوقع باشد که به‌جای نُه ماه، در عرض دو ماه وضع حمل کند؟

گاهی اوقات، ازدست‌دادن فرصت‌ها، دایره‌ی انتخاب‌های ما را چنان محدود می‌کند که حتی تصور خروج از این محدودیت‌ها، ناممکن به‌نظر می‌رسد.

منبع: چطور